علوم تجربی
اموزشی تفریحی
3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:48 ::  نويسنده :

راشیتیسم یا نرمی استخوان چیست؟

راشیتیسم

راشیتیسم یا نرمی استخوان یک بیماری استخوانی در بچه ها است که موجب ضعیف شدن استخوان، پاهای پرانتزی و تغییر شکل در اندام ها می شود.

در این بیماران به دلایلی کلسیم، فسفر یا ویتامین دی به اندازه ی کافی در اختیار تولید استخوان قرار نمی گیرد.

چه کسانی بیشتر در معرض ابتلا هستند؟

افراد زیر بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به نرمی استخوان هستند:

* شیر مادر ویتامین دی زیادی ندارد پس اگر بچه ای به مدت طولانی فقط از شیر مادر تغذیه کند و از مکمل ویتامین D استفاده نکند ممکن است در خطر ابتلا به راشیتیسم باشد.

* مصرف کم کلسیم

* قرار نگرفتن در معرض تابش آفتاب: ویتامین دی در پوست بدن انسان و با تابش نور آفتاب ساخته می شود. پس تابش ناکافی نور خورشید می تواند زمینه ساز راشیتیسم باشد.

* کسانی که پوست تیره دارند نیاز به نور بیشتری برای ساخت ویتامین دی دارند و در نور کم بیشتر در معرض کمبود ویتامین دی قرار می گیرند.

* کسانی که به لاکتوز حساسیت دارند به علت مصرف ناکافی لبنیات می توانند در معرض خطر این بیماری قرار بگیرند.

علائم راشیتیسم یا نرمی استخوان

مهم ترین آن ها عبارت هستند از خواب آلودگی، شلی و ضعف عضلانی، تاخیر در رشد، پای پرانتزی و مچ دست کلفت.

در موارد شدید ممکن است شکل قفسه ی سینه ی بچه تغییر کند.

تشنج هم از دیگر علائم حالات شدید بیماری است.

پزشک معالج بعد از معاینه ی بیمار، از رادیوگرافی استخوان ها و آزمایشات خون برای کمک به تشخیص استفاده می کند.

درمان نرمی استخوان

درمان این بیماری با تجویز کلسیم و ویتامین D است. معمولا چند ماه طول می کشد تا وضعیت بیمار به حد طبیعی برسد. بسیاری از تغییر شکل های اندام مانند پای پرانتزی با درمان دارویی خود به خود خوب می شوند.

در حالات شدید تغییر شکل استخوان ها ممکن است برای درمان، به جراحی نیاز باشد.

با این حال بعضی تغییر شکل های استخوانی که در لگن یا قفسه ی سینه به وجود می آید و یا مشکلات قدی که برای بیمار به وجود آمده ممکن است برای همیشه برای وی باقی بمانند.

پیشگیری از بروز راشیتیسم

با انجام اقدامات زیر می توان مانع از بروز بسیاری از موارد بیماری شد:

* در بچه هایی که فقط شیر مادر مصرف می کنند باید روزانه ویتامین D به صورت قطره ی مکمل استفاده کنند. اگر مادر شیرده هم ویتامین دی بیشتری مصرف کند میزان آن در شیر وی بیشتر می شود.

* بچه ها نیاز دارند تا روزی دو لیوان شیر مصرف کنند. این مقدار در نوجوانان باید به روزی 3 تا 5 لیوان افزایش پیدا کند.

* در بچه هایی که به شیر حساسیت دارند باید کلسیم را به صورت مکمل های غذایی به بچه داد.

2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:57 ::  نويسنده :

شَفَق یا سُرخی قُطبی یکی از پدیده‌های جوی کرۀ زمین است.

Auroras :north/south polar lights یا شفق های قطبی نور های زیبایی هستند که به طور طبیعی در آسمان دیده می‌شوند. که معمولا در شب و در عرض های جغرافیایی قطبی به چشم می‌خورند. آنها در [یونوسفر] تشکیل می‌شوند و سپیده دم قطبی قابل مشاهده هستند. در عرض جغرافیایی قطب شمال به آنها شفق های شمالی نیز گفته می‌شود (aurora borealis)که این نام بر گرفته از نام رب النوع رومی سپیده دم و نام یونانی باد شمالی است که در سال 1621 توسط Pierre Gassendi روی این پدیده طبیعی گذاشته شد. به شفق های قطبی، نور قطب شمال هم گفته می‌شود زیرا آنها فقط در نیم کرهٔ شمالی رویت می‌شوند و هر چقدر به قطب شمال نزدیک می شوید با توجه به مجاورت با قطب مغناطیسی شمالی زمین احتمال بیشتری می‌رود که بتوانید آنها را ببینید به طور مثال در شهر های شمالی کانادا که بسیار نزدیک به قطب هستند امکان رویت آنها بسیار زیاد است.

شفق های قطبی در نزدیکی قطب مغناطیسی شمالی ممکن است خیلی بالا باشد ولی در افق شمالی به صورت سبز بر افروخته و در صورد طلوع خورشید به صورت قرمز کمرنگ دیده می‌شود. شفق های قطبی معمولا از سپتامبر تا اکتبر و از مارس تا آوریل اتفاق می افتند. بعضی از قبایل کانادایی به این پدیده رقص ارواح می‌گویند.

در قطب جنوب نیز این اتفاق می افتد ولی فقط در جنوبی ترین عرض جغرافیایی قابل رویت است. و گاهی اوقات در آمریکای جنوبی و استرالیا ( استرالیا در زبان لاتین به معنی جنوب است).

Benjamin Franklin اولین کسی بود که به شفق های قطبی توجه نشان داد. در تئوری او علت وقوع شفق های قطبی این انتقال نور در مرکز بار الکتریکی در سرزمینهای قطبی توسط برف و رطوبت شدت می‌گیرد، بود.

پدیدهٔ شفق قطبی در گرینلند
پدیده شفق قطبی در گرینلند

بلندی سرخی‌های قطبی

پیش از همه، دانشمندان موفق شدند بلندی را که سرخی‌های قطبی پدیدار می‌دارند، تعیین کنند. به این منظور از یک تابانی از دو نقطه به فاصله چند ده کیلومتر از یکدیگر عکس گرفتند. به کمک چنین عکس‌هایی ثابت کردند که سرخی‌های قطبی در بلندی ۸۰ تا ۱۰۰ کیلومتری بالای زمین (بیشتر اوقات در بلندی ۱۰۰ کیلومتر) پدیدار می‌شوند. به این ترتیب دریافتند که سرخی‌های قطبی تابانی گازهای رقیق موجود در هوای زمین هستند، که تا اندازه‌ای به تابانی در لامپ‌های تخلیه گاز همانند می‌باشند. شفق‌های قطبی یکی از طبیعی‌ترین و زیباترین پدیده‌های جو زمین است. پدیده مزبور عبارت از ذرات بارداری هستند که از خورشید به سوی لایه‌های زیرین جو زمین سرازیر می‌شوند و روشنی‌هایی را که کلاً شفق‌های قطبی نام دارند پدید می‌آورند. شفق قطبی یا نورهای قطبی، به بهترین صورت از حدود عرض جغرافیایی دایره‌ی اقیانوس منجمد شمالی (یا منجمد جنوبی) دیده می‌شود. نورهای قطبی درست همانند تابش‌های رنگی در آسمان هستند. نورهای قطبی در اثر الکترون‌هایی که در طول خطوط نیروی میدان مغناطیسی زمین حلقه می‌زنند، به وجود می‌آیند. این حلقه‌های الکترونی وارد جو زمین می‌شوند و باعث می‌گردند که گازهای رقیقی که در ارتفاعات بالای جو قرار دارند، همانند نور لامپ فلورسنت بدرخشند. این الکترو‌ن‌ها عمدتاً از خورشید می‌رسند و تعداد آنها بستگی به فعالیت خود خورشید دارد. وقتی که سطح خورشید خیلی فعال باشد، ما نورهای قطبی بیشتری را مشاهده می‌کنیم تا زمانی که خورشید آرام‌تر است. نور قطبی می‌تواند شکل‌های مختلفی داشته باشد. بعضی وقت‌ها شبیه به پرده‌ی آویزان، یا نورهای متحرک و یا پرتوهای نور است. رنگ آن نیز تغییر می‌کند ولی بیشتر مواقع دارای سایه‌ی سبز یا صورتی است. شفق‌ها مانند پرده‌هایی عظیم به طول صدها کیلومتر از نورهای رنگی هستند در موارد نادر شفق قطبی ممکن است سراسر آسمان مرئی، از افق تا سمت الراس را بپوشاند

دوره تناوب ظهور شفق‌های قطبی

شفق های قطبی معمولا باید فقط در قطب ها اتفاق بیافتند. ولی به ندرت در عرض های جغرافیایی میانی نیز دیده می‌شوند وقتی که طوفان های مغناطیسی اتفاق می افتند. طوفان های مغناطیسی در دورهٔ تناوب 11 سالهٔ خورشیدی یا 3 سال بعد از این دورهٔ تناوب اتفاق می افتند. در این دورهٔ تناوب 11 ساله که همکنون نیز ما در آن هستیم میزان فعالیت های خورشیدی بالا رفته و با رصد خورشید می‌توان میزان بالای این فعالیت ها را دید. انرژی حاصل نیز از طریق باد های خورشیدی تامین می‌شود.

سیارات دیگر

در مشتری و زحل قطب های مغناطیسی قوی تری وجود دارد و هر دو آنها کمربند تشعشع radiation belt بزرگی دارند. و شفق های قطبی به وضوح توسط تلسکوپ هابل در آنها دیده شده. در اورانوس و نپتون نیز شفق قطبی وجود دارد.

شفق های قطبی در مکانی مانند زمین توسط باد های خورشیدی ایجاد می‌شود ولی در مشتری اقمار آن به خصوص قمر lo علت وجود این پدیده هستند.

این پدیده همچنین در مریخ و زهره نیز دیده می‌شود زیرا زهره دارای مغناطیس درونی نیست. شفق قطبی در زهره گاهی اوقات تمام سیاره را نیز می پوشاند. این پدیده در زهره توسط باد های خورشیدی تولید می‌شود. همچنین در 14 آگوست 2004 در مریخ نیز این پدیده توسط SPICAM به ثبت رسیده است.

2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:54 ::  نويسنده :

 

 

 

اسطرلاب از ابزارهای قدیم نجوم و طالع‌بینی است. اسطرلاب وسیله بسیار کارآمدی در نجوم رصدی بوده و اکنون بیشتر برای کاربردهای آموزشی بکار می‌رود.

این ابزار برای سنجش ارتفاع‌، سمت‌، بعد و میل خورشید و ستارگان‌، تعیین وقت‌ در ساعات روز و شب‌، قبله‌ و زمان طلوع و غروب‌ آفتاب و بسیاری کاربردهای دیگر به‌کار می‌رفته‌است.

اسطرلاب ساخت قرن ۱۸ میلادی در ایران. از موزه علوم ویپل در دانشگاه کمبر
2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:52 ::  نويسنده :

سحابیها

در جهان علاوه بر ستاره‌ها مقادیر زیادی گرد و غبار و گاز وجود دارد که ما بین کهکشانها پراکنده گردیده است. یعنی چگالی گاز در فضای بین کهکشانها فقط برابر 20 اتم در هر اینچ مکعب است. سحابیها به علت نور ستارگان مجاور خود قابل رویت هستند. به کمک تلسکوپ به ساختمان و ویژگی آنها می‌توان پی برد. بعضی از سحابیها نیز تاریک بوده و مانع عبور نور ستارگانی که در پشت آنها قرار دارند می‌گردند.

سیارات

اجرام تقریبا کروی ، جامد و بزرگی هستند که به دور خورشید می‌گردند. بزرگترین آنها به نام مشتری است که جرمی معادل یک هزارم جرم خورشید را دارد. تا به حال سیستم سیاره‌ای نظیر آن چه به خورشید مربوط است، کشف نگردیده است. سیارات اجرام سماوی نسبتا سرد بوده و انعکاس نور خورشید باعث مرئی شدن آنها می‌گردد.

تشخیص سیارات از ستارگان در آسمان شب

  • سیارات با نور ناپایدار می‌درخشند، ولی نور ستارگان هم از لحاظ رنگ و هم از لحاظ روشنایی به سرعت تغییر می‌کند.

  • سیارات در آسمان حرکت کرده و محل آنها تغییر می‌کند، ولی ستارگان نسبت به هم دارا ی مکانهای تقریبا ثابتی هستند.

  • سیارات هنگام رصد با تلسکوپها بصورت قرص نورانی بزرگ دیده می‌شود، در صورتی که ستارگان بصورت نقاط روشن به نظر می‌رسند.

  • سیارات را می‌توان در نواحی باریکی از آسمان مشاهده کرد، ولی ستارگان را می‌توان در هر قسمتی از آسمان یافت.

سیارکها

سیاره‌های خرد ، اجرام جامد کوچکی هستند که به دور خورشید می‌چرخند و تفاوت آنها با سیارات در بزرگی آنها است. بزرگترین این سیارکهای خرد به نام سیرس می‌باشند، که قطرش برابر با 800 کیلومتر است. قطر اکثر آنها در حدود 3 کیلومتر می‌باشد. سیارکها نیز توسط انعکاس نور خورشید قابل رویت می‌باشند و آنها را بدون تلسکوپ نمی‌توان دید.

قمرها

قمرها اغلب از اجتماع و تمرکز دیسکهای غبار و گاز در پیرامون سیاره‌ها درست می‌شوند. شش سیاره از نه سیاره بزرگ هر کدام یک یا چند قمر دارند که به دور آنها می‌چرخند. تا به حال 45 قمر در منظومه شمسی کشف کردیده است.

img/daneshnameh_up/3/32/PLANETLO.GIF


 

ستارگان دنباله دار

ستارگان دنباله دار اجرام سماوی هستند که گه گاه ظاهر می‌شوند. هر ستاره دنباله دار از یک مسیر نورانی و دنباله طویلی تشکیل شده است. سر آن ممکن است به بزرگی خود خورشید و دم آن نیز در حدود چندین صد میلیون کیلومتر بوده باشد. هر ستاره دنباله دار با وجود اینکه صدها کیلومتر در ثانیه سرعت دارد برای یک چشم غیر مسطح همچون ما، بی حرکت به نظر می رسد. سرعت آنها را می‌توان از تغییر مکانش نسبت به ستارگان زمینه ثابت آسمان تعین کرد.

تا کنون نزدیک به هشتصد ستاره دنباله دار کشف و نامگذاری گردیده است. اکثر ستاره‌های دنباله دار از یک مدار بسته‌ای در حال حرکت هستند. چنین ستارگان دنباله دار اهمیت زیادی داشته و بعد از یک پریود به نزدیکی زمین آمده و مشاهده شده‌اند، که مشهورترین آنها
ستاره دنباله‌دار هالی است. مدارهای ستارگان دنباله دار دیگر سهمی یا هذلولی است و به احتمال زیاد اینها فقط یک بار در مجاورت زمین ظاهر و رویت گردیده ، دور می‌زنند و سپس رفته و دیگر به نزدیکی زمین نمی‌گردند.

شهابوارها

اجسام جامد و ریز دیگری به اندازه ته سنجاق هستند، در فضا دیده می‌شوند. اکثرا گروهی از این شهابها به طرف زمین حرکت کرده و در جو آن به دام میدان مغناطیسی حاکم بر کره زمین می‌افتد. در اثر برخوردشان در فاصله 150 کیلومتری جو زمین و در اثر اصطکاک آن ، جسم سوخته و غبار آن به طرف زمین سقوط می‌کنند. نور حاصل شده از این برخورد را به نام شخانه می‌نامند. در واقع می‌شود اظهار کرد هر ساله چندین صد تن از غبار شخانه بر سطح زمین می‌نشینند. معمولا شهابها در فاصله 80 کیلومتری سطح زمین کاملا از بین می‌روند، ولی بعضی اوقات احتمال دارد که کاملا تحلیل نگردند و بصورت شهاب سنگ به سطح زمین برسند.

img/daneshnameh_up/7/77/Sahabisayarei.jpg


 

نامگذاری اجرام اعماق فضا

برخی اجرام غیر ستاره ای از جمله کهکشانها و سحابیها با عناوین رایجی نامیده می‌شوند، ولی برخی تنها با یک شماره مشخص می‌شوند. در سال 1774 شارل مسیه (1817 - 1730) فهرستی شامل 45 جرم آسمانی منتشر کرد و طی یک دهه بعد از آن به این تعداد افزود. نام هر یک از اجرام این فهرست متشکل از حرف ام (حرف اول مسیه) و یک عدد بدنبال این حرف است. نام بسیاری دیگر از اجرام آسمانی متشکل از ان. جی.سی و یک عدد است. این طرز نامگذاری در فهرستی که توسط ستاره شناس دانمارکی ، جان لودویک امیل دریر (1926 - 1852) ، منتشر شد، معرفی شده است. این فهرست ، فهرست عمومی نوین نامگذاری شده است.

2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:50 ::  نويسنده :

شهاب سنگ

شهابواره‌هایی که روی زمین فرود می‌آیند، شهابسنگ نامیده می‌شوند. حدود 3.300 شهاب سنگ سالانه روی زمین فرود می‌آیند که اکثرشان بیش از یک کیلوگرم وزن دارند. بیشتر شهاب سنگها به اقیانوس می‌افتند، اما هر سال حدود 6 شهاب سنگ بعد از اینکه محل سقوطشان مشاهده شد از روی زمین جمع آوری می‌شوند. بعضی از آنها هم بطور تصادفی پیدا می‌شوند. سه نوع عمده شهاب سنگها عبارتند از سنگی (که عمدتا از سنگ تشکیل شده است) ، فلزی (عمدتا از فلز تشکیل شده) و سنگی فلزی (که از سنگ و آهن تشکیل شده است).

آیا شهابسنگها حامل حیات اند؟

زمانی این نظریه رواج داشت که شهاب سنگها حامل تخمهای زنده‌اند و بنابراین به انتشار زندگی در نقاط مختلف جهان کمک می‌کنند، امروز دیگر کارشناسان این نظریه را قبول ندارند. با این حال بعضی دانشمندان بر آنند که شهاب سنگها ممکن است دارای نشانه غیر زنده‌ای از موجودهای زنده‌ای باشند که زمانی در نقاط دور دست آن سوی زمین ، زندگی می‌کرده‌اند. در شهاب سنگها ترکیبهای آلی یا کربن دار اغلب به صورت مختلطهای بسیار سازمان یافته‌ای که به یاخته‌ها شباهت دارند، پیدا شده است.

هر چند بعضی دانشمندان معتقدند که این دلیل محکمی مبنی بر وجود حیات دیگری در جهان است، اما این مختلطها را می‌توان بوسیله فرضیه‌های دیگری نیز تبیین کرد. این مختلطها ممکن است در طی مدتی طولانی در فضا ، که معلوم شده است عناصر ترکیب دهنده‌ای چون کربن ، هیدروژن ، ازت و اکسیژن را دارا بوده است تشکیل شده باشد. ممکن است ارگانیسمهای زمینی آنها را آلوده کرده باشند. ممکن است این آلوده کننده‌ها (مختلطهای یاخته گونه) ضمن عبور شهاب سنگ از جو ما و یا قرار گرفتن شهاب سنگ در زمین وارد آن شده باشند.img/daneshnameh_up/8/8d/Shahabsang.jpg

گودالهای شهابسنگی

زمین در زمان حیاتش توسط شهاب سنگهای بی شماری بمباران شده است. تناوب بمبارانها حدود 3.5 میلیارد سال پیش به اوج خود رسید و گودالهایی در زمین بوجود آورد که اکنون در اثر فرسایش از بین رفته‌اند. گودالهایی که بعدها تشکیل شده‌اند، باقی مانده و بیش از 150 گودال تا کنون شناسایی شده‌اند. تعدادی از این گودالها ، صدها میلیون سال پیش و تعدادی دیگر در قرن بیستم تشکیل شده‌اند.

اگر جرم یک شهاب سنگ کمتر از 1000 کیلوگرم باشد، قبل از اینکه شهاب سنگ به فاصله 20 کیلومتری سطح زمین برسد، سرعت ورود آن به جو زمین توسط مقاومت جو بسیار کاهش می‌یابد و بعد از این کاهش ، شهاب سنگ وارد میدان جاذبه می‌شود. وقتی که نیروی جاذبه زمین با نیروی مقاومت جو در مقابل شهاب سنگ برابر باشد، افزایش سرعت شهاب سنگ متوقف می‌شود. این سرعت معروف به سرعت پایانی در حدود 0.1 کیلومتر (0.06 مایل) در ثانیه بدست می‌آید.

img/daneshnameh_up/9/9e/Godaleshahabsang.jpg
قدرت ضربه شهاب سنگ
گودال "بارینگر" در ایالات آریزونا آمریکا
که 175 متر عمق دارد حدود 40000
سال پیش تشکیل شده است.

شهاب سنگهای عظیم الجثه

اگر جرم اولیه شهابسنگ از 985 تن تجاوز کند، جو زمین توان کند کردن حرکت آن را نداشته و شهاب سنگ روی زمین سقوط کرده و نتایج مخربی به بار می‌آورد. خوشبختانه چنین حوادثی بسیار کم اتفاق می‌افتند،اما گودالهای متعددی که روی زمین بطور پراکنده وجود دارند محل سقوط آنها را نشان می‌دهند. بزرگترین شهاب سنگی که تا کنون یافت شده ، شهاب سنگ هوبا نام داشته و حدود 59 تن وزن دارد. این شهاب سنگ اکنون در محل سقوط خود در نامیبیا در جنوب غربی آفریقا قرار دارد.

سن شهاب سنگها

در تعیین سن شهاب سنگهای مختلف روشهایی نظیر روشهای محاسبه سن سنگهای زمینی منتخب بکار برده‌اند. بعضی نتیجه‌ها نشان می‌دهند چه مدتی از انجماد شهاب سنگها گذشته و در موارد دیگر سن استنتاجی سن نور گیری است: یعنی طول مدتی که نمونه‌های آزمایشی در معرض تشعشع کیهانی قرار داشته‌اند تعیین می‌شود. سن بعضی از شهاب سنگها کمتر از 75،000،000 سال گزارش شده است، سن بعضی دیگر ممکن است سر به میلیاردها سال بزند. بر طبق یک برآورد، شهاب سنگ مونت ایلیف آفریقای جنوبی ، تقریباً 7،000،000،000 سال بیشتر از زمین یا خورشید عمر دارد.



img/daneshnameh_up/a/a9/Shahab.jpg
باران نور
نام رگبار شهابی از صورت فلکی گرفته
می‌شود که شهاب در آن نورفشان می‌کند.

شهاب

شهاب یا تیر شهاب خطی از نور است که هنگام سوختن شهابواره در جو زمین ایجاد می‌شود. در یک شب صاف و بدون مهتاب ، حدود 10 شهاب در ساعت قابل رؤیت هستند. تعداد شهابهای قابل مشاهده در حدود ساعت 4 بامداد به حداکثر می‌رسد، زیرا بیننده در قسمتی از زمین قرار می‌گیرد که مستقیما در جهت غبارهای فضایی است. بهترین زمان مشاهده شهابها هنگام رگبار شهابهاست که هنگام عبور زمین از یک جریان غباری بر جای مانده از یک ستاره دنباله دار صورت می‌گیرد.

رگبار شهابها

بعضی از گروههای شهابها ، بر خلاف سقوط غیر قابل پیش بینی شهاب سنگها، در فاصله‌های زمانی کم و بیش منظمی در آسمان ظاهر می‌شود، این نمایشها را رگبارهای شهابی می‌نامند. شمار شهابهای یک رگبار در دوره نهایی فعالیت رگباری ، کاملاً متغیر است و ممکن است حداقل آن عرض یک ساعت ، 5 و یا حتی کمتر باشد و حداکثر آن به حدود 75 سر بزند. با این حال گاهی تواتر ظهور یا شمار شهابها بسیار بیشتر است در عرض یک ساعت ممکن است هزاران شهاب مشاهده شوند. مثلاً برآورد شده است که حدود 35000 شهاب در عرض یک ساعت در جریان رگبار شهابی اسدی نوامبر 1833 به زمین افتادند، این نمایش تماشایی که یک باران شهابی تند واقعی بود که تقریباً همه بینندگان را وحشت زده کرد.

از دیگر رگبارهای شهابی تماشایی باید رگبارهای شهابی چیاکو پینید یا نواژدهایی اکتبر 1933 و 1946 و رگبار اسدی سپیده دم 17 نوامبر 1966 را نام برد. در بعضی موارد ، رگبارهای شهابی را از روی ستارگان دنباله دار نامگذاری می‌کنند، مثلاً نام جیاکوپینیدها از نام ستاره دنباله دار جیاکو پینید و نیز نام بیلایها از ستاره دنباله دار بیلا گرفته شده است. با این حال بطور کلی صورتی که در آن مدار روشن با مرئی یک رگبار شهابی واقع شده است، در نامگذاری رگبار شهابی نقش تعیین کننده‌ای دارد. اغلب مشاهده شده است که در مدار رگبار شهابی با مدار ستارگان دنباله دار تطابق دارد و در نتیجه دانشمندان بطور کلی به این نتیجه می‌رسند که رگبارهای شهابی خرده ریزه‌هایی از ستارگان دنباله دار موجودند.
نام و تاریخ مشاهده نیمکره
نطاقیها (6-1 ژانویه ) شمالی
دلویهای اتا (24 آوریل-20 مه) هر دو
جوزائیها (16-7 دسامبر) هر دو
برساووشیها (23ژوئیه-20اوت) هر دو
جباریها (27-16اکتبر) شمالی
ثوریها (20 اکتبر-30 نوامبر) هر دو
اسدیها (20-15 نوامبر) هر دو

گودالهای شهابسنگی روی زمین

گودالهای شهابسنگی در تمام قاره‌های زمین یافت می‌شوند و تعدادی از این گودالها عبارتند از:

گودال مکان قطر
بارینگر آریزونا 2/1 کیلومتر (0.7 مایل)
نیوکبک کانادا 4/3 کیلومتر(2.1 مایل)
چیکسولوب مکزیک 180 کیلومتر (112 مایل)
ولف گریک استرالیا 0/88 کیلومتر (0.5 مایل)
ریس آلمان 24 کیلومتر (15 مایل)
گاسر بلاف استرالیا 22 کیلومتر (13.7 مایل)
لونار هند 8/1 کیلومتر (1.1 مایل)
باتلاق شور پرتوریا آفریقای جنوبی 1/1 کیلومتر (0.2 مایل)

عناصر تشکیل دهنده شهاب سنگها

منطقه‌های اطراف حفره‌های شهاب سنگی ، منابع غنی مواد شهاب سنگی هستند. از نواحی اطراف حفره‌های بزرگ ، خروارها شهاب سنگ بدست آمده است. با وصل کردن همه انواع شهاب سنگها به یکدیگر در می‌یابیم که ده عنصر زیر بیش از 99 درصد وزن ماده شهاب سنگ را تشکیل می‌دهند.

عنصر درصد وزن
اکسیژن 34.6
آهن 25.6
سیلیسیم 17.8
منیزیم 13.9
گوگرد 2
کلسیم 1.6
نیکل 1.4
آلومینیوم 1.4
سدیم 0.7
فسفر 0.16

2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:12 ::  نويسنده :

- نحوه عملکرد قلب انسان
هر روز قلب شما در حدود 100000 هزار مرتبه می‌تپد و به این ترتیب 2000 هزار گالن خون در تمام نقاط بدن توزیع می‌شود. می‌توان گفت که قلب مسئولیت ایجاد جریان خون در حدود 64 کیلومتر رگ های خونی را به عهده دارد تا از این طریق ارگان ها و بافت های بدن را تغذیه شوند.هر نوع آسیب به قلب یا دریچه های آن باعث کاهش قدرت پمپ قلب، افزایش فشار و عملکرد آن برای تامین نیازهای بدن می شود.


با این وصف می‌توان گفت که تنها راه حفظ سلامت قلب ، حفظ سلامت تمام ارگان ها است که از طریق تغذیه سالم، وعده های غذایی متعادل  و انجام تمرینات بدنی منظم حاصل می‌شود.

2- علائم حمله قلبی در زنان و مردان متفاوت است.
زمانی که صحبت از قلب می‌شود نمی‌توان گفت که زنان و مردان از این حیث در تساوی به سر می‌برند.برای مثال وزن قلب مردان 283 گرم است درحالی که این مقدار برای زنان 226 گرم می‌باشد.
 
نه تنها از نظر اندازه قلب زنان و مردان متفاوت می‌باشد، بلکه علائم وجود مشکلات قلبی زنان نسبت به مردان ناشناخته تر و نامحسوس تر می باشد.اغلب زنان در هنگام بروز حملات قلبی دچار علائمی نظیر تهوع، سوء هاضمه و درد شانه می شوند. یعنی می توان گفت که  لزوما درد قفسه سینه تنها علامت بروز حمله قلبی نیست.

بیماری قلبی بزرگترین عامل مرگ  و میر زنان و مردان می‌باشد و هر دو جنس باید توصیه های زیر را جدی بگیرند.
الف- عدم استعال دخانیات
ب – کنترل فشار خون و کلسترول
ج- توجه به علائم ناشی از بروز مشکلات قلبی

3- خنده بهترین دارو برای قلب است.
خنده از ته دل باعث افزایش جریان خون(20%) به تمام نقاط بدن می شود. به همین خاطر است که می‌گویند خنده بهترین پادزهر در مقابل استرس می‌باشد. در هنگام خنده دیواره رگ های خونی به حالت اتساع و  استراحت در می‌اید.

4- استرس و حمله قلبی در صبح دوشنبه!
احتمال بروز حملات قلبی در صبح دوشنبه بیشتر سایر زمان ها در طول هفته است. از مدت های دور پزشکان می‌دانستند که صبح هنگام زمان ابتدایی حمله قلبی است. این زمان را زمان مسحور کننده می‌نامند.زیرا سطح هورمون استرس(کورتیزول) در ابتدای روز در حداکثر میزان خود است.
 
در این وضعیت پلاک های کلسترول که در دیواره عروق جای گرفته از محل خود جدا شده و باعث بلوک شدن مسیر جریان خون به قلب می‌شود. افزایش فشارخون و عملکرد قلب در نتیجه کارهای روزمره آخر هفته، قلب را آماده حمله در اوایل هفته می کند. به همین خاطر کاهش استرس در این راستا بسیار مفید است. روش هایی مثل یوگا، مدیتیشن، ورزش ، خنده و بودن در کنار سایر افراد خانواده همگی می‌تواند به کاهش استرس منجر شود.

 ok

 

برخورد كهكشان‌ها در ابتداي جهان چگونه بود؟ تشكيل كيهان بسيار كم ‌برخوردارتر از تصور دانشمندان بوده است.

تحليل‌هاي جديد اطلاعات هابل توسط محققي از ANU حاكي از آن است كه برخوردهاي كهكشاني از آنچه كه قبلا تصور مي شد كمتر بوده است.
دكتر آليستر گراهام، منجم مدرسه تحقيقات نجوم و اختر فيزيك با مطالعه ي كهكشانهايي در100 ميليون سال نوري دورتر دريافت كه ميزان برخورد در بين كهكشانهاي بزرگ در حدود يك دهم مقداري است كه تاكنون تصور مي‌شد.
مدلهاي نظري مختلفي بر اين باورند كه برخوردهاي كمي در مسير تكامل جهان نقش داشته‌اند و اين نخستين مدرك رصدي تاييدكننده اين نظريه‌هاست. در واقع نتايج بدست آمده در توافق كامل با بيشتر مدلهاي معمول شكل گيري نردباني ساختار كيهان هستند.
براي ساليان دراز منجمان بر اين باور بودند كه برخورد و تركيب كهكشانها باعث ايجاد كهكشانهاي بزرگترمي شود كه اين نوع كهكشان ها داراي خصوصياتي چون هسته بزرگ مركزي و هاله كوچك اطراف سياهچاله مركزي مي‌باشند.اين فقدان ستاره در هسته‌ها به علت تشكيل سياهچاله هاي ابرغول از كهكشانهاي كوچكتري است كه در نزديكي هاي هسته كهكشانهاي جديد به آنها مي پيوندند. اما دكتر گراهام نشان داد كه حتي يك برخورد كهكشاني نيزمي تواند باعث لخت شدن سياهچاله مركزي كهكشان شود.
به گزارش ايسنا از سايت نجوم، دكتر گراهام با استفاده از تصويرهاي دوربين سياره‌اي ميدان باز شماره 2 هابل، موفق به بررسي كهكشانهايي در 100ميليون سال نوري آن طرفتر شد. هسته‌هاي آنها هنوز عاري از ستاره نشده بودند. اين تصوير منظره بي‌نظيري از توزيع ستارگان درون كهكشانها را در قبل از برخوردهاي بزرگ در اختيار مي گذارد. با در نظر گرفتن ساختار كامل كهكشان، دكتر گراهام، توانست با دقت بيشتري به اندازه‌گيري هاله نقصاني اطراف هسته كهكشان ها بپردازد.
نتيجه به دست آمده بيانگر اين بود كه جرم ستارگان كاهش يافته هاله مركزي در برخوردها با جرم سياهچاله مركزي كهكشان مادر برابر است.
اگر در يك كهكشان 10 برخورد صورت گرفته باشد در اين صورت ما كاهش جرمي در حدود 10 برابر جرم سياهچاله مركزي را در هاله اطراف كهكشان مشاهده مي كنيم. بسياري از كهكشانها داراي سياهچاله‌هاي مركزي بزرگ هستند و هيچ هاله‌اي در اطراف اين سياهچاله‌ها وجود ندارد ولي اين بدان معنا نيست كه همه سياهچاله‌ها با بلعيدن ستارگان اطراف خود در درون كهكشان ها تشكيل مي شوند. در عوض ما در حال رصد هسته هاي ويران شده‌اي از كهكشان هستيم كه بعد از يكي شدن دو گوي بزرگ كيهاني پرجرم بوجود آمده است.
تابحال كهكشانهاي كوچكي از اين دست در دام كهكشان ما گرفتار شده‌اند، اما كهكشان راه شيري هنوز برخوردي بزرگ را تجربه نكرده است. اگر اين اتفاق بيفتد صفحه غبار آلود راه كهكشان كه بصورت نواري مه آلودي در طول شب ديده مي‌شود در تمام آسمان پخش خواهد شد. چنين عاقبتي در حدود سه ميليارد سال ديگر و در برخورد كهكشان راه شيري با همسايه خود يعني «آندرومدا» اتفاق مي افتد.

29 فروردين 1391برچسب:, :: 18:19 ::  نويسنده :

مقدمه

مسلما

سنگواره‌های

موجود در سنگها برای مطالعه حیاط و تکامل موجودات گذشته کامل و کافی نیستند. زیرا تعداد زیادی یاخته‌های موجودات زنده قبل از مدفون شدن و یا بعد از آن تحت تاثیر عوامل مختلف از بین می‌روند. ترکیبات شیمیایی نیز که بیانگر آثار حیاتی هستند در اثر عوامل مختلف به نحوی تغییر می‌کند که به راحتی قابل شناخت نمی‌باشد.



 

موجودات زنده اولیه از نوع تک یاخته‌ای بودند که از آنها آثار معدودی بر جای مانده است.

استروماتولیت‌ها

از نمونه‌های فسیلی هستند که به تعداد نسبتا زیاد در رسوبات پرکامبرین بر جای مانده‌اند، این فسیلها در مقطع به شکل لایه‌های چین خورده دیده می‌شوند. قدیمی ترین آثار استروماتولیتی به سن 3.4 تا 3.5 بیلیون سال در غرب استرالیا گزارش شده است.



 

تصویر


 

حیات در پروتروزوئیک

آغاز

پیدایش حیات

را به 4600 میلیون سال قبل تخمین می‌زنند. به علت وسعت

سنگهای دگرگونی

در

پروتروزوئیک

آثار و بقایای موجودات کمتر باقی مانده است. در سال 1883 والوچ (Walcoh) به آثار فسیلهای آهکی با ساختمان دایره‌ای متحدالمرکز که از جلبکهای آهکی یا

اسفنجها

به حساب می‌آیند پی برد که بعدا به استروماتولیت معروف شدند. آثاری از

مرجانها

و باز و پایان مانند لینگوللا (Lingulella) و خاردارانی چون تری براکسیدیوم (Tribrachidium) متعلق به پروتروزوئیک جدید در بعضی نقاط یافت شده‌اند.


 

حیات در پالئوزوئیک

از نظر زیست چینه‌ای و گسترش و تنوع موجودات زنده ، اکثریت گروههای

بی‌مهرگان

در

پالئوزوئیک

پسین وجود داشته‌اند.

مهره‌داران

به جز

پرندگان

و

پستانداران

نیز در این دوران ظهور نموده‌اند. مهمترین گروههای بی‌مهرگان از جمله روزنه داران ، اسفنج‌ها،

بازوپایان

،

نرمتنان

،

خارپوستان

،

گراپتولیت‌ها

،

بریوزوئرها

در این دوران می‌زیسته‌اند.


 

کامبرین

بعضی از جانورانی که در تشکیلات کامبرین مشاهده شده‌اند، از این جانوران مرجانها را می‌توان نام برد، خارپوستان نیز در این دوره ظهور نموده‌اند، از نرمتنان وجود دوکفه‌ایها مشکوک است و از

شکم پایان

هم جز چند نمونه ساده آثار بیشتری باقی نمانده است. تریلوبیت‌ها

سخت پوستان دریایی

هستند که در اوایل دوران پالئوزوئیک ظاهر شده و در اواخر همین دوران از بین رفته‌اند.


 

اردوسین

گذر بین

اردوسین

و

کامبرین

معمولا بر اساس گراپتولیت و گونه‌های جدید کنودونتها تعیین شده است. گذر فوقانی این دوره با سیلورین نیز بر پایه فسیلهای گراپتولیت‌ها و کنودونتها استوار است. سه گروه از جانوران در کامبرین ظاهر شده‌اند اما تنوع و گسترش آنها مربوط به دوره اردوسین است.



 

این جانوران عبارتند از : بازوپایان لولادار ، گراپتولیتها و

کنودونتها

. فسیل مرجانهای شاخی شکل یا مرجانهای چین‌دار و مرجانهای تابولاتا و استروماتوپروئید‌ها از سازندگان ریفهای مرجانی این دوره بشمار می‌روند.

کرینوئیدها

،

بریوئیدها

و

بریوزوئرها

نیز در این دوره ظهور نموده و گسترش یافته‌اند. فسیل ماهیهای زرده‌دار که از نخستین

مهره‌داران

بوده‌اند در رسوبات متعلق به اردوسین دیده شده‌اند.


 

سیلورین

گذر از این دوران با فسیل گراپتولیتی به نام گلیپتوگراپتوس مشخص شده است. علاوه بر گراپتولت‌ها ،

براکیوپودها

،

مرجانها

و کنودونتها نیز در این دوره گسترش و توسعه فراوان داشته‌اند. تعدادی از

ترلوبیت‌ها

در این دوره می‌زیسته‌اند. ظهور ماهیهای حقیقی و همچنین ماهیهای زره‌دار نیز متعلق به این دوره بوده است. نخستین جانوران خشکی هم در

سیلورین

دیده شده‌اند.


 

دونین

پیشروی دریا

در این دوره باعث افزایش مرجانهای روگوزا و تابولاتا که گاهی تا چندین متر بالاتر از سطح دریاوبه وسعت چند کیلومتر دیده می‌شوند گردید. بی‌مهرگان از جمله بازوپایان و

دوکفه‌ایها

در این دوره فراوان بوده‌اند. از براکیوپودها اسپریفریده ، رینکونلیده و استروفومنیده تنوع زیادی داشته‌اند.



 

در اوائل این دوره

آمونوئیدها

که نرمتنان با

صدف

پیچیده بودند به جای ناتیلوئیدها که صدف مستقیم داشتند فراوان شدند. گرچه

دونین

به نام دوره ماهیها مشهور شده است ولی تعداد گونه‌ها در این دوره بیشتر از دوره‌های بعد نبوده‌ است. اولین حشره در دونین ظهور می‌یابد.

گراتپولیتها

از بین ‌رفتند و تری‌لوبیتها رو به کاهش گذاردند.


 

کربونیفر

براکیوپودها ، کرینوئیدها و بریوزوئوها از فسیلهای مهم این دوره به شمار می‌روند. بعضی از موجودات از جمله مرجانهای تابولاتا و استروماتوپوروئیدها که دوره‌های قبلی قسمت مهمی از ردیفهای مرجانی را تشکیل می‌داده‌اند در

کربونیفر

ناپدید شدند.


 

پرمین

تریلوبیتها تقریبا در این دوره از بین رفته‌اند. در

پرمین

آثاری از

خزندگان

مشهور است. بطور کلی مهره‌داران پرمین با کربونیفر اختلاف زیادی نداشته‌اند.


 

حیات در مزوزوئیک

تریاس

بعضی از بی‌مهرگان تریاس مرجانهای چهار تیغه‌ای بوده‌اندکه تا اواسط

دوره تریاس

زندگی کرده و بعد از بین رفته‌اند. در دوره تریاس خزندگان تنوع و گسترش زیاد داشته‌اند. علاوه بر خزندگان خشکی ، خزندگانی هم در دریاها و کنار مردابها بسر می‌برده‌اند. ظهور اولین

حشره

با

دگردیسی

کامل و اولین پستاندار مربوط به این دوره است.


 

تصویر


 

ژوراسیک

اولین

پرندگان

در

ژوراسیک

ظهور نموده‌اند. نخستین

قورباغه

شبیه به انواع امروزی در این دوره ظهور نموده است. گسترش

دایناسورها

در این دوره زیاد است.


 

کرتاسه

علاوه بر مهره‌داران قبلی در اواخر دوران میانه زیستی

پستانداران

کوچکی به ظهور می‌رسند. در اواخر

دوره کرتاسه

دایناسورها از بین می‌روند.


 

حیات در سنوزوئیک

دورانی است که پرندگان در هوا و پستانداران در روی زمین تنوع و گسترش یافتند و زمین خود را برای فرمانروایی انسان آماده کرد. در اواخر کرتاسه داینوسورها ،

آمونوئیدها

،

رودسیتها

و خزندگان دریایی به کلی نابود شدند. فقط گروههایی از نرمتنان،

ماهیهای استخوانی

و گونه‌های دیگر که شبیه نمونه‌های عهد حاضرند باقی ماندند.



 

پستانداران که در ابتدای این دوره دارای جثه‌‌ای کوچک بودند کامل و گسترش یافتند و به وضع کنونی در آمدند.

نهنگها

در این دوران ظهور و تکامل یافتند.

پنگوئنها

،

خوکها

و

شیرهای دریایی

در

دوره پالئوژن

حضور یافته‌اند. فسیل خفاشها را نیز مربوط به ائوسن دانسته‌اند. در

دوره ائوسن

جانوران سم‌دار ظهور یافتند.


 

حیات در نئوژن

تعداد نهنگها در این دوره افزایش یافت. جانوران خشکی از قبیل

گوزنها

،

گاو

،

زرافه

،

خرس

،

خوک

افزایش قابل ملاحظه‌ای یافتند. از مهمترین گونه‌هایی که در این دوره ظهور یافتند می‌توان گونه‌های جدید میمونها را نام برد. در طول عمر

دوره نئوژن

تکامل مهره‌دارن و پستانداران و افزایش گونه‌های دیگر جانوری مثل

مارها

،

مرغهای آوازخوان

،

قورباغه‌ها

،

خفاشها

،

جوندگان

،

‌میمونها

اتفاق افتاده است.


 

کواترنری

پیدایش انسان

در

دوره کواترنری

صورت گرفته است. دوره کواترنری با توسعه

فیلها

،

شترها

و دیگر پستانداران امروزی مشخص می‌گردد و بالاخره از موجودات خشکی نواحی سرد می‌توان

فیل ماموت

را نام برد. بسیارخوب

29 فروردين 1391برچسب:, :: 18:18 ::  نويسنده :

مقدمه

خزندگان زنده

با وجود آنکه فراوان می‌باشند، غالبا کوچک بوده و میان جانوران موجود نقش کوچکی دارند. در

دوره مزوزوئیک

که به دوره خزندگان مشهور است (تریاسیک تا کرتاسه بالایی) خزندگان مهره‌داران مسلط بوده و بخش بیشتر محلهای زیست را اشغال کرده بودند. بطوری که در نیمه صحراها و سرزمینهای مرتفع خشک در

باتلاقها

و

مردابها

و

اقیانوسها

انتشار داشتند. این جانوران کوچک و بزرگ بوده و درازا و وزن بعضی از آنها از فیل خیلی تجاوز می‌کرده است و از لحاظ ساختمان و عادات نیز تفاوتهای بزرگی میان آنها وجود داشته است.


 

img/daneshnameh_up/c/cd/Dainasor_g.jpg


 

تاریخچه

بسیاری از آنها در مقایسه با

مهره‌داران کنونی

شکل خاصی داشته‌اند در حالی که دیگران دارای ظاهر جالب و حرکات زیبایی بوده‌اند. ابتدایی‌ترین خزندگان آنقدر به

دوزیستان اولیه

شباهت داشتند که شناسایی این دو گروه از یکدیگر دشوار است. با این حال برای پیدا نمودن اصل و منشا خزندگان دلیل و شاهد باارزشی هستند. تعدادی آثار و بقایای سنگواره که قطعا خزنده می‌باشند در رسوبات پنسیلوانیا یافت شده است. خزندگان در زمان

پرمین

رو به ازدیاد نهادند و از لحاظ ساختمان راه زندگی شاخه‌های فراوانی پیدا کردند.


 

زمان تکامل خزندگان

خزندگان در انتهای آن دوره به مقیاس وسیعی جانشین دوزیستان شدند و در انتهای زمان تریاس قسمت بزرگ دسته‌های خزندگان پدیدار گشتند و در زمان ژوراسیک و کرتاسه گونه‌ها و تعداد خزندگان به اوج خود رسید و از لحاظ شکل و راه زندگی نیز گوناگونی بسیار بوجود آمد. سپس در آخر

کرتاسه

بیشتر ذخیره‌های خزندگان از میان رفتند. فقط 4 گروه آنها تا به امروز باقی ماندند و خزندگان بعدی اصل و منشا

پستانداران

را تشکیل دادند.


 

عامل سازگاری خزندگان اولیه

مهمترین پیشرفت تکامل خزندگان سازش و سازگاری آنها با زندگی خاکی و بیرون از آب بوده است. بوجود آمدن پوست خشک و شاخی که از بین رفتن آب بدن جلوگیری می‌کند و تولید تخمهایی که قادر به تکامل جنین در روی زمین هستند در این سازگاری نقش برجسته‌ای داشته است.


 

خصوصیات دایناسورها

خزندگان کوچک اولیه بدن و دم دراز و 4 اندام کوتاه و 5 انگشت داشتند. به جز شکل عمومی ویژگیهای کلی دیگر عبارتند از:


 

  • افزایش اندازه به نسبتهای بسیار بزرگ در برونتوزورها.
     
  • بوجود آمدن جوشن و سلاح دفاعی از جمله صفات پوستی و شاخها و یا خارهای سر در بعضی دینوزرها.
     
  • ساختمان سبک به منظور دویدن تند با 4 یا 2 پا در سایر دینوزرها.
     
  • سازش با پرواز بوسیله افزودن شدن درازای اندام پیشین و دم و تکامل پرده‌های پرشی پوست در پتروداکتیلها.
     
  • سازش شدید پوست با زندگی آبی به کمک پاهای بالشتک مانند و بدن دوکی شکل در ایکتیوزرها


 

img/daneshnameh_up/c/cb/Dainasor.jpg


 

ویژگیهای دایناسورهای مهم

درازای

برانتوزروس

و

براکیوزروس

به ترتیب 22.5 و 24 متر و دیپلودوکوس تا 27.5 متر بوده و اینها بزرگترین جانورانی هستند که تاکنون شناخته شده‌اند. وزن تخمینی آنها 25 تا 35 تن بوده و روزانه بیش از 250 کیلوگرم غذا می‌خوردند.

استگوزروس

یک رشته صفحات استخوانی بسیار بزرگی در درازای یک خط برجسته پشت داشته است که از گردن تا انتهای دم امتداد می‌یافت. در تری سراتوپس جمجمه‌ای وجود داشته که از لحاظ اندازه و وزن بجز والان کنونی در جانوران دیگر به ندرت دیده می‌شد.



 

بخشهای قابل ذکر

جمجمه

عبارت بودند از یک نوک (منقار) تیز و بران در آرواره بالا یک شاخ کوتاه و کلفت روی بینی و یک جفت شاخ دراز و نوک تیز و متوجه به پیش در قله سر. بسیاری از این خزندگان در روی 4 پا راه می‌رفتند و عده‌ای دیگر مانند

کانگورو

می‌توانستند روی پاهای پشتی به ایستند. جوشن یا زره و خارها و شاخهای دفاعی را منحصرا از ویژگیهای نمونه‌های گیاهخوار می‌دانند. مغز دینوزرهای بسیار بزرگ از نظر تناسب کوچک بوده مثلا مغز تری سراتوپس 10 تنی فقط 906 گرم وزن داشته است.



 

وزن مغز استگوزروس 18 پایی بیش از 70 گرم نبوده است. خزندگان پرنده پتروداکتیلها ساختمان سبک وزنی داشته اند. سر این جانور دراز و انگشت پنجم آنها بلند شده بوده است. اندامهای پسین و قاعده دم پرده پرواز را تقریبا شبیه به آنچه که در خفاشهای امروزی دیده می‌شود تقویت و حمایت می‌کرده است. در یکی از این اشکال پترانودون فاصله بین دو سر پرده پرواز 7.5 متر درازا داشته است. ایکتیوروزهای دریایی شبیه وال بوده و یک پرده دمی بزرگ و 4 اندام بالتشک مانند (به جای دو اندام) داشته‌اند که برای شنا بکار می‌رفتند.



 

خزندگان دوره مزوزوئیک از

گونه‌های علفخوار

و

گوشتخوار

تشکیل می‌شدند. لانه‌های تخم دینوزور که در مغولستان کشف شده است ثابت می‌کند که بعضی از این خزندگان قدیم مانند اخلافشان تخم‌گذار بوده اند. بقایای خزندگان سنگواره در همه قاره‌ها به خز نواحی مجاور

قطب جنوب

پیدا شده‌اند و در بعضی از صخره‌های ایالات غربی بویژه در ویومینگ ، یوتا و کولورادو فراوان می‌باشند. بسیاری از گونه‌ها را امروز اسکلتهای کامل و بیشمار آنها را از زمین بیرون آورده و پس از بررسی در موزه‌ها بر پا داشته‌اند به خوبی می‌شناسیم.


 

دلیل از بین رفتن دایناسورها

درباره اینکه خزندگان قدیم از دید

زمین شناسی

چگونه ناگهان ناپدید شدند گفته‌های فراوانی وجود دارد. بر طبق یک نظریه ابتدایی‌ترین پستانداران تخمهای خزندگان بزرگ را خورده‌اند و به موجب نظریه دیگر که پذیرفتنی‌تر است. تغییرات آب و هوا مانند کم شدن دما و رطوبت متغیر در خزندگان و مسکنشان تاثیر مخالف گذارده است. در نتیجه از بین رفتن خزندگان در اواخر دوره مزوزوئیک برای پستانداران موقعیت مناسبی بوجود آمده در آن موقع اندازه پستانداران کوچک بوده و در دوره سوم شروع به تکامل شگفت آوری نموده‌اند.


 

img/daneshnameh_up/8/87/Dainasor1.jpg


 

دایناسورهای گوشتخوار

این دایناسورها بر روی دو پای عقبی خود حرکت می‌کردند. برخی نظیر تری نازا روس بدنی سنگین و پاهای قدرتمندی داشتند. آنها از چنگالها و دندانهای تیز برای کشتن دایناسورهای گیاه خوار استفاده می‌کردند. بعضی دایناسورها نظیر دینونی چوس کوچکتر ، سبکتر و سریعتر بودند. آنها دایناسورهای گیاه خوار ،

پستانداران

و

حشرات

را می‌خوردند. این شکارچیان چابک برای غلبه بر شکارخود به صورت گروهی شکار می‌کردند . دینونی چوس دارای پنجه‌ها و چنگالهای بهم پیچیده‌ای بود که طی شکار برای دریدن طعمه به سمت جلو به حرکت در می‌آمد.


 

دایناسورهای گیاهخوار

دایناسورهای گیاه خوار از جمله بزرگترین حیواناتی بودند که تا کنون بر روی زمین زندگی کرده اند و برای حفاظت از خود در مقابل حیوانات شکاری به جثه بزرگ خود و بدن مسلح خود متکی بودند. آنها بیشتر اوقات روز را به چریدن بر روی

گیاهان

می‌گذراندند. براکیوزاروس عظیم‌الجثه 25 متر طول و 76 تن وزن داشت . گردن بلندش او رادر رسیدن به رستنی‌هایی که برای دیگر دایناسورها بالا بودند یاری می‌کرد.

29 فروردين 1391برچسب:, :: 18:16 ::  نويسنده :

مقدمه

خزندگان زنده

با وجود آنکه فراوان می‌باشند، غالبا کوچک بوده و میان جانوران موجود نقش کوچکی دارند. در

دوره مزوزوئیک

که به دوره خزندگان مشهور است (تریاسیک تا کرتاسه بالایی) خزندگان مهره‌داران مسلط بوده و بخش بیشتر محلهای زیست را اشغال کرده بودند. بطوری که در نیمه صحراها و سرزمینهای مرتفع خشک در

باتلاقها

و

مردابها

و

اقیانوسها

انتشار داشتند. این جانوران کوچک و بزرگ بوده و درازا و وزن بعضی از آنها از فیل خیلی تجاوز می‌کرده است و از لحاظ ساختمان و عادات نیز تفاوتهای بزرگی میان آنها وجود داشته است.


 

img/daneshnameh_up/c/cd/Dainasor_g.jpg


 

تاریخچه

بسیاری از آنها در مقایسه با

مهره‌داران کنونی

شکل خاصی داشته‌اند در حالی که دیگران دارای ظاهر جالب و حرکات زیبایی بوده‌اند. ابتدایی‌ترین خزندگان آنقدر به

دوزیستان اولیه

شباهت داشتند که شناسایی این دو گروه از یکدیگر دشوار است. با این حال برای پیدا نمودن اصل و منشا خزندگان دلیل و شاهد باارزشی هستند. تعدادی آثار و بقایای سنگواره که قطعا خزنده می‌باشند در رسوبات پنسیلوانیا یافت شده است. خزندگان در زمان

پرمین

رو به ازدیاد نهادند و از لحاظ ساختمان راه زندگی شاخه‌های فراوانی پیدا کردند.


 

زمان تکامل خزندگان

خزندگان در انتهای آن دوره به مقیاس وسیعی جانشین دوزیستان شدند و در انتهای زمان تریاس قسمت بزرگ دسته‌های خزندگان پدیدار گشتند و در زمان ژوراسیک و کرتاسه گونه‌ها و تعداد خزندگان به اوج خود رسید و از لحاظ شکل و راه زندگی نیز گوناگونی بسیار بوجود آمد. سپس در آخر

کرتاسه

بیشتر ذخیره‌های خزندگان از میان رفتند. فقط 4 گروه آنها تا به امروز باقی ماندند و خزندگان بعدی اصل و منشا

پستانداران

را تشکیل دادند.


 

عامل سازگاری خزندگان اولیه

مهمترین پیشرفت تکامل خزندگان سازش و سازگاری آنها با زندگی خاکی و بیرون از آب بوده است. بوجود آمدن پوست خشک و شاخی که از بین رفتن آب بدن جلوگیری می‌کند و تولید تخمهایی که قادر به تکامل جنین در روی زمین هستند در این سازگاری نقش برجسته‌ای داشته است.


 

خصوصیات دایناسورها

خزندگان کوچک اولیه بدن و دم دراز و 4 اندام کوتاه و 5 انگشت داشتند. به جز شکل عمومی ویژگیهای کلی دیگر عبارتند از:


 

  • افزایش اندازه به نسبتهای بسیار بزرگ در برونتوزورها.
     
  • بوجود آمدن جوشن و سلاح دفاعی از جمله صفات پوستی و شاخها و یا خارهای سر در بعضی دینوزرها.
     
  • ساختمان سبک به منظور دویدن تند با 4 یا 2 پا در سایر دینوزرها.
     
  • سازش با پرواز بوسیله افزودن شدن درازای اندام پیشین و دم و تکامل پرده‌های پرشی پوست در پتروداکتیلها.
     
  • سازش شدید پوست با زندگی آبی به کمک پاهای بالشتک مانند و بدن دوکی شکل در ایکتیوزرها.
img/daneshnameh_up/c/cb/Dainasor.jpg


 

ویژگیهای دایناسورهای مهم

درازای

برانتوزروس

و

براکیوزروس

به ترتیب 22.5 و 24 متر و دیپلودوکوس تا 27.5 متر بوده و اینها بزرگترین جانورانی هستند که تاکنون شناخته شده‌اند. وزن تخمینی آنها 25 تا 35 تن بوده و روزانه بیش از 250 کیلوگرم غذا می‌خوردند.

استگوزروس

یک رشته صفحات استخوانی بسیار بزرگی در درازای یک خط برجسته پشت داشته است که از گردن تا انتهای دم امتداد می‌یافت. در تری سراتوپس جمجمه‌ای وجود داشته که از لحاظ اندازه و وزن بجز والان کنونی در جانوران دیگر به ندرت دیده می‌شد.



 

بخشهای قابل ذکر

جمجمه

عبارت بودند از یک نوک (منقار) تیز و بران در آرواره بالا یک شاخ کوتاه و کلفت روی بینی و یک جفت شاخ دراز و نوک تیز و متوجه به پیش در قله سر. بسیاری از این خزندگان در روی 4 پا راه می‌رفتند و عده‌ای دیگر مانند

کانگورو

می‌توانستند روی پاهای پشتی به ایستند. جوشن یا زره و خارها و شاخهای دفاعی را منحصرا از ویژگیهای نمونه‌های گیاهخوار می‌دانند. مغز دینوزرهای بسیار بزرگ از نظر تناسب کوچک بوده مثلا مغز تری سراتوپس 10 تنی فقط 906 گرم وزن داشته است.



 

وزن مغز استگوزروس 18 پایی بیش از 70 گرم نبوده است. خزندگان پرنده پتروداکتیلها ساختمان سبک وزنی داشته اند. سر این جانور دراز و انگشت پنجم آنها بلند شده بوده است. اندامهای پسین و قاعده دم پرده پرواز را تقریبا شبیه به آنچه که در خفاشهای امروزی دیده می‌شود تقویت و حمایت می‌کرده است. در یکی از این اشکال پترانودون فاصله بین دو سر پرده پرواز 7.5 متر درازا داشته است. ایکتیوروزهای دریایی شبیه وال بوده و یک پرده دمی بزرگ و 4 اندام بالتشک مانند (به جای دو اندام) داشته‌اند که برای شنا بکار می‌رفتند.



 

خزندگان دوره مزوزوئیک از

گونه‌های علفخوار

و

گوشتخوار

تشکیل می‌شدند. لانه‌های تخم دینوزور که در مغولستان کشف شده است ثابت می‌کند که بعضی از این خزندگان قدیم مانند اخلافشان تخم‌گذار بوده اند. بقایای خزندگان سنگواره در همه قاره‌ها به خز نواحی مجاور

قطب جنوب

پیدا شده‌اند و در بعضی از صخره‌های ایالات غربی بویژه در ویومینگ ، یوتا و کولورادو فراوان می‌باشند. بسیاری از گونه‌ها را امروز اسکلتهای کامل و بیشمار آنها را از زمین بیرون آورده و پس از بررسی در موزه‌ها بر پا داشته‌اند به خوبی می‌شناسیم.


 

دلیل از بین رفتن دایناسورها

درباره اینکه خزندگان قدیم از دید

زمین شناسی

چگونه ناگهان ناپدید شدند گفته‌های فراوانی وجود دارد. بر طبق یک نظریه ابتدایی‌ترین پستانداران تخمهای خزندگان بزرگ را خورده‌اند و به موجب نظریه دیگر که پذیرفتنی‌تر است. تغییرات آب و هوا مانند کم شدن دما و رطوبت متغیر در خزندگان و مسکنشان تاثیر مخالف گذارده است. در نتیجه از بین رفتن خزندگان در اواخر دوره مزوزوئیک برای پستانداران موقعیت مناسبی بوجود آمده در آن موقع اندازه پستانداران کوچک بوده و در دوره سوم شروع به تکامل شگفت آوری نموده‌اند.


 

img/daneshnameh_up/8/87/Dainasor1.jpg


 

دایناسورهای گوشتخوار

این دایناسورها بر روی دو پای عقبی خود حرکت می‌کردند. برخی نظیر تری نازا روس بدنی سنگین و پاهای قدرتمندی داشتند. آنها از چنگالها و دندانهای تیز برای کشتن دایناسورهای گیاه خوار استفاده می‌کردند. بعضی دایناسورها نظیر دینونی چوس کوچکتر ، سبکتر و سریعتر بودند. آنها دایناسورهای گیاه خوار ،

پستانداران

و

حشرات

را می‌خوردند. این شکارچیان چابک برای غلبه بر شکارخود به صورت گروهی شکار می‌کردند . دینونی چوس دارای پنجه‌ها و چنگالهای بهم پیچیده‌ای بود که طی شکار برای دریدن طعمه به سمت جلو به حرکت در می‌آمد.


 

دایناسورهای گیاهخوار

دایناسورهای گیاه خوار از جمله بزرگترین حیواناتی بودند که تا کنون بر روی زمین زندگی کرده اند و برای حفاظت از خود در مقابل حیوانات شکاری به جثه بزرگ خود و بدن مسلح خود متکی بودند. آنها بیشتر اوقات روز را به چریدن بر روی

گیاهان

می‌گذراندند. براکیوزاروس عظیم‌الجثه 25 متر طول و 76 تن وزن داشت . گردن بلندش او رادر رسیدن به رستنی‌هایی که برای دیگر دایناسورها بالا بودند یاری می‌کرد.

28 فروردين 1391برچسب:, :: 16:8 ::  نويسنده :

قال امام حسین(ع).. زندگی عبارت است از فکر صحیح. عمل وکار وکوشش صحیح .

26 فروردين 1391برچسب:, :: 18:49 ::  نويسنده :

 

26 فروردين 1391برچسب:, :: 18:42 ::  نويسنده :

دیدکلی

چندین سیستم مختلف برای طبقه بندی سنگهای آذرین ارائه شده است. نکته مشترک تمامی این سیستمهای طبقه بندی این است که در جزئیات همگی جنبه‌ای اختیاری و مصنوعی داشته و متکی به پاره‌ای خواص هستند که نمی‌توان آنها را از روی نمونه دستی و یا در

صحرا

تعیین کرد. در طبقه بندی سنگهای آذرین بافت و ترکیب سنگهای آذرین از مهمترین مواردی هستند که باید در نظر گرفته شوند. در این نوع طبقه بندی نمودارهایی که در آنها نسبت سیلیکاتها در هر یک از سنگهای آذرین را نمایش می‌دهد کاربرد دارند.

 

سنگهای آذرین روشن

این سنگها از رنگی روشن و نیز وزن مخصوصی نسبتا کم برخوردارند. گاهی اوقات این سنگها را تحت عنوان سنگهای سیاسی می‌شناسند. دو سنگ ، گرانیت و گرانودیوریت روی هم رفته 95 درصد از کل سنگهای آذرین قاره‌ای ناشی از انجماد ماگما را تشکیل می‌دهند.

تصویر

  • گرانیت سنگی دانه‌ای است و ترکیب کانیایی آن شامل دو قسمت فلدسپات اورتوکلاز + یک قسمت کوارتز + یک قسمت فلدسپات پلاژیو کلاژ + مقادیر ناچیزی از آهن – منیزیم‌دارها.
     
  • سنگهایی که ترکیب کانی شناسی آنها مشابه گرانیتها باشد ولی به جای بافت دانه‌ای دارای بافت ریز بلور باشد، ریولیت نامیده می‌شود. معادل شیشه‌ای گرانیت، ابسیدین نام دارد. این سنگ معمولا ظاهری قیرگون دارد و کاملا سیاه است ولی باید توجه داشت که اگر قطعه‌ای بسیار نازک از ابسیدین را که ظاهری نیمه شفاف دارد را در مقابل زمینه روشن قرار دهیم رنگی سفید دودی از خود نشان می‌دهد.

 

سنگهای آذرین تیره

بر اساس تخمین های انجام گرفته 98 درصد از حجم کل سنگهای تشکیل شده از ماگماهای بیرون ریخته بر روی سطح زمین ترکیبی بازالتی ، آندریتی دارند. واژه مترادف

بازالت

سنگ پلاکانی است و این اسم از آنجا ناشی می‌شود که بازالت در برخی از بیرون زدگی‌ها ، ستونهایی تشکیل می‌دهد که ظاهری شبیه به پلکان دارند. این ستونها حاصل فرآیند سرد شدن بوده و در اثر

هوازدگی

ظاهر می‌شوند. بازالت بافتی ریز بلور داشته و ترکیب کانی شناسی آن به شرح زیر است:

 

  • یک قسمت فلسپار پلاژیوکلاژ + یک قسمت آهن – منیزیم‌دارها.
  • گابرو سنگی است که ترکیبی مانند بازالت داشته اما بافت آن به جای ریز بلورین بودن دانه‌ای است.
  • پریدوتیت سنگ آذرینی با بافت دانه‌ای است که عمدتا از آهن – منیزیم‌دارها تشکیل می‌شود.

سنگهای آذرین بینابینی

هنگامی که در نمودار طبقه بندی سنگها از جهت دربر دارند سنگهای روشن به طرف جناح دربرگیرنده سنگهای تیره حرکت می‌کنیم. ترکیب سنگهای آذرین بطور پیوسته از نوعی به نوع دیگر تغییر می‌یابد. آندزیت نامی است که به سنگی آذرین و ریزبلوری که ترکیبی بین گرانیت و بازالت دارد اطلاق می‌شود. این سنگها برای اولین بار در کوههای آند در آمریکای جنوبی دیده شدند و نام آنها نیز از همین امر ناشی شده است. آندزیتها اکثرا در مناطق اطراف اقیانوس آرام یافت می‌شوند و معادل دانه‌ای آندزیت ، دیوریت نام دارد.

پگماتیت

محلولهایی را که در مراحل آخر سرد شدن و انجماد ماگما تولید می‌شوند، محلولهای گرمایی می‌نامند. از تبلور این محلولها سنگ آذرین بسیار درشت دانه‌ای موسوم به

پگماتیت

تشکیل می‌شود از واژه لاتین پگمات به معنی به هم بافته شده مشتق شده است. کوارتز و فلدسپات پتاسیم‌دار کانیهای اصلی حاصل از تبلور محلولهای گرمایی هستند. پگماتیتها صرفا بر مبنای اندازه‌های غیر عادی دانه‌های کانی موجود قابل تشخیص‌اند.

 

در معدودی از پگماتیت‌ها دانه‌های فلدسپات پتاسیم و کوارتز رشد در هم داشته و اساسا یک واحد را تشکیل می‌دهند. در این پگماتیت‌ها

کوارتز

رنگی تیره تر از فلدسپات داشته و در نتیجه شکل کلی آن شبیه کتیبه‌های باستانی آشوری و بابلی است. به همین علت این نوع رشد در هم به ساختار گرافیک شهرت یافته است (از واژه لاتین گرافین به معنی نوشتن مشتق شده است).

 

سنگهای آذرین کره ماه

تجزیه شیمیایی سنگهایی که طی ماموریتهای مختلف سفینه آپولو از

کره ماه

به زمین آورده شد نشان می‌دهد که بجز در مورد فقدان آب و اکسیژن آزاد ، ترکیب سنگهای کرده ماه بسیار شبیه ترکیب سنگهای زمین است. اکثر سنگهای ماه از نظر منشا آذرین هستند. برای مثال سنگهای حوضچه ماریا همه گدازه‌های بازالتی و نمونه‌های مناطق مرتفع ماه همه از انواع گابرو ، نوریت (گابرویی متشکل از پلاژیوکلاز و پیروکسن ارتورومبیک) و

آنورتوزیت

(سنگی عمدتا متشکل از پلاژیوکلاز کلسیم‌دار) تشکیل شده‌اند.

25 فروردين 1391برچسب:, :: 21:5 ::  نويسنده :

افرادی که علاقه به درک چگونگی عمل آنزیم ها دارند به سایت زیر مراجعه کنند.

http://www.biodigital.mihanblog.com/post/69

خوب بود متشکرم منتظر مطالب بعدی هستم

25 فروردين 1391برچسب:, :: 20:27 ::  نويسنده :

 

گروه‏هاى خونى‏
چگونگى ایجاد گروه خونى‏
گروه خون مثل رنگ چشم یا مو، توارثى ژنیتیک از والدینتان محسوب مى‏شود. از دوژن پدر و مادر گروه خون شما تشکیل مى‏شود گروه خون مانند برخى ژن‏ها حالت غالب دارند. در تشکیل سلولى انسان گروه‏هاى خونى A و B بر گروه خون O برترى دارند. اگر در آغاز جنین ژن A را از مادر و ژن O را از پدر بگیرد داراى گروه خون A خواهد شد. اگر چه ممکن است در هنگام فعالیت‏هاى سلولى ( (AND ژن O پدر را به صورت نهان با خود داشته باشد. چون ژن‏هاى گروه خونى A و B به‏ک اندازه قوى هستند اگر شما از یکى از والدین خود ژن A و از دیگرى ژن B را به ارث برده‏اید داراى گروه خونى BA خواهید شد.
ادامه را بخوانید
گروه خونى O 
غذاهایى که باعث افزایش وزن بدن مى‏شوند
گلوتن گندم: باعث مختل کردن کارآیى انسولین شده و روند سوخت و ساز بدن را کاهش مى‏دهد.
ذرت (انواع غلات): باعث اختلال در کارآیى انسولین مى‏شوند و روند سوخت و ساز بدن را کاهش مى‏دهند.
انواع بنشن (لوبیا قرمز و سفید): به کاربرد کالرى آسیب مى‏رسانند.
انواع بلغور (عدس): از سوخت و ساز کامل مواد مغذى جلوگیرى مى‏کنند.
انواع کلم (کلم دلمه‏اى، کلم قندقى، گل کلم و غیره …): به هورمون‏هاى غده تیروئید آسیب مى‏رسانند. 
انواع خردل: به تولید تیروئید آسیب مى‏رسانند.
غذاهایى که باعث کاهش وزن بدن مى‏شوند
انواع غذاهاى دریایى (ماهى، میگو و غیره …): حاوى ید که باعث افزایش تولید هورمون غده تیروئید مى‏شود.
نمک یددار: حاوى ید که باعث افزایش تولید هورمون غده تیروئید مى‏شود.
جگر: حاوى ویتامین B که به کارآیى سوخت و ساز کمک مى‏کند.
گوشت قرمز: به کارآیى سوخت و ساز بدن کمک مى‏کند.
اسفناج، بروکلى و کاهو: به کارآیى سوخت و ساز بدن کمک مى‏کنند.
گوشت حیوانات و طیور
اشخاص با گروه خون O توانایى هضم و سوخت و ساز انواع گوشت را نیز دارا هستند. زیرا اسید معده آنان زیاد است.
خوراکى‏هاى بسیار سودمند
گوشت گاو، دل و گوشت گوسفند، گوشت بره، گوشت گوساله، جگر و گوشت آهو
خوراکى‏هاى بى‏اثر
جوجه، کبک، بوقلمون، اردک، مرغ، قرقاول، بلدرچین، خرگوش‏ 
خوراکى‏هاى قابل پرهیز
گوشت غاز، غذاهاى دریایى‏
ماهى‏هاى روغنى غنى آب‏هاى سرد براى گروه خون O بسیار مناسب مى‏باشند. روغن ماهى داراى اثر رقیق‏کنندگى خون است. روغن ماهى همچنین در معالج التهابات روده مانند التهاب قولون که گروه خون O در برابر آنها آسیب‏پذیر است بسیار مؤثر است.
غذاهاى دریایى بسیار سودمند
انواع ماهى‏هاى روغنى، ماهى آزاد
غذاهاى دریاى بى‏اثر
ماهى تن، انواع صدف‏
غذاهاى دریایى قابل پرهیز
خاویار، ماهى دودى، اختاپوس (هشت پا)
لبنیات و تخم‏مرغ‏
تخم مرغ هفته‏اى ۱ تخم‏مرغ‏
انواع پنیر هفته‏اى ۲ اونس‏
ماست هفته‏اى ۶- ۴ اونس‏
شیر هفته‏اى ۶- ۴ اونس‏ 
دارندگان گروه خون O باید به طور جدى مصرف لبنیات را محدود نمایند، زیرا سیستم بدن آنان براى سوخت و ساز این مواد مناسب نیست.
لبنیات بى‏اثر
کره، شیر سویا، پنیر بز، پنیر سویا
لبنیات قابل پرهیز
انواع پنیر (پنیر خامه‏اى، پنیر چار و غیره …)، بستنى، انواع شیر (خامه‏دار، کم چربى و غیره …)، انواع ماست‏
 
 
25 فروردين 1391برچسب:, :: 20:24 ::  نويسنده :

 

سوال – سرطان خون چه تعریفی دارد و انواع آن چیست؟
پاسخ – سه عامل سلولی اصلی در خون وجود دارد . گلبول های سفید ، گلبول های قرمز و پلاکت ها . یک سلول اجدادی واحد در دوره ی جنین در مغز استخوان مأموریت می گیرد که این سه عامل را تولید کند . آن به سه سرگروه بزرگ تقسیم می شود . سرگروهی که پلاکت ها را می سازد . سرگروهی که گلبول های سفید را می سازد و سرگروهی که گلبول های قرمز را خواهد ساخت . اینها براساس نیاز بدن تقسیم و تکثیر می شوند . در مغز استخوان براساس اینکه چه میزان گلبول قرمز لازم است ، رده های گلبول قرمز ساز در حال فعالیت هستند . براساس اینکه چه میزان گلبول سفید لازم است مثلاً اگر 8000 گلبول سفید در هر میلی متر مکعب گلبول سفید می خواهیم و عمر هر گلبول چقدر است ، کار مغز استخوان تدوین شده که این تعداد گلبول سفید در روز تولید شود . تعریف سرطان خون این است که رده های پیشتاز در مغز استخوان از قانون طبیعی رشد سر باز زده و بیش از حد نیاز تقسیم و تکثیر شوند . تا حدی که فضای طبیعی مغز استخوان از سلول های پیشتاز اشغال شود . یعنی مثلاً اگر ما از هر صد سلول یک سلول هسته دار در مغز استخوان داریم که پیشتاز است و بقیه فرزندان او هستند . این یکی به دو ، ده یا صد تبدیل شده و آنقدر تعداد آن زیاد می شود که درصد بالایی از فضای مغز استخوان توسط همین سلول های پیشتاز اشغال می شود . به طور تعریف شده به این حالت لوسمی یا سرطان خون می گویند . به این خاطر به آن سرطان خون می گویند که عمدتاً گلبول های سفید مقصر بوده و به خون راه پیدا می کنند . به شیشه ی خون که نگاه می شود فضایی که گلبول های سفید قرار می گیرند حجم آن زیادتر می شود . البته گاهی اوقات لوسمی وجود دارد اما گلبول های سفید خیلی افزایش پیدا نکرده اند . گرچه تعداد آنها در مغز استخوان خیلی زیاد شده اما به خون محیطی و داخل رگ ها راه پیدا نکرده اند . یک سری عوامل محیطی برای ایجاد آن مطرح است . بشر دوست دارد که همیشه دلیل اتفاقات را پیدا کند . در مورد سرطان ها تا ده یا پانزده سال پیش عمدتاً ما به عوامل محیطی می پرداختیم . اما با توجه پیشرفت علم ژنتیک در دهه ی اخیر مشخص شده که در مورد سرطان ها هم باید یک خطای ژنتیک باعث بوجود آمدن آنها شده باشد . این خطا ممکن است ناشی از جابجایی کروموزوم ها باشد . یا ناشی از تغییر عملکردی کروموزوم ها باشد . عوامل محیطی نیز ممکن است از این کانال عمل کنند . یعنی یک کسی که استعداد لوسمی را دارد مثلاً اگر فرد سیگاری است ، یا در معرض پرتوهای رادیواکتیو قرار بگیرد و یا داروهایی مصرف کند که سرطان زا هستند و یا برخی مواد غذایی می تواند فرد را به سمت براند . مثلاً اگر یک کسی اختلال ژنتکی دارد که او را مستعد سرطان خون کرده است ، اگر به سمت این عوامل پرخطر برود این استعداد زودتر آشکار می شود . مثلاً اگر قرار بوده که در شصت سالگی مبتلا به لوسمی شود با توجه به اینکه زیاد سیگار می کشد در چهل سالگی به این بیماری مبتلا می شود . 
سوال – وقتی که سلول های پیشتاز افزایش پیدا می کنند و مغز استخوان را می گیرند، در پی آن چه پیامدی اتفاق می افتد ؟
پاسخ – اگر فضای مغز استخوان توسط سلول های پیشتاز بیش از حد اشغال شود ، طبیعی است که تولید سلول های واقعی خونی مختل خواهد شد . مدتی بعد از این فضای اشغال شده ، ما خواهیم دید که در خون محیطی یک فرد بیمار، یا تعداد گلبول های سفید به شکل غیر طبیعی زیاد می شود گرچه این گلبول ها کارآمد نیستند . یا تعداد گلبول های قرمز کم شده و یا تعداد پلاکت ها کم می شود . باید در هر میلی متر مکعب خون تعداد 150 هزار تا 400 هزار پلاکت وجود داشته باشد تا فرد قادر به حفظ انعقاد خون باشد . اگر تعداد این پلاکت ها به 50هزار تا 30 هزار کاهش پیدا کند ، این فرد با کمترین آسیب خونریزی خواهد کرد . زمانی که بخواهد مسواک بزند لثه های او خونریزی می کنند . پوست او با ضربه های کوچک خونریزی کرده و ایجاد لکه های خونی می کند . اندازه ی این لکه ها از یک نوک خودکار ممکن است باشد تا لکه های بزرگی که گاهی حتی یک عضو را بطور کامل قرمز می کند . حتی ممکن است این مشکل با ضربه های خیلی کوچک بوجود بیاید . این مشکل نشان دهنده ی این است که پلاکت خون کم است . البته ممکن است به دلایل دیگر هم پلاکت خون کم شود . یکی از علائم لوسمی های حاد این است که پلاکت فرد آن قدر کم شود که دچار خونریزی های بی رویه شود . بیشتر عملکرد پلاکت ها پیشگیری از خونریزی های جلدی و مخاطی است . اما ممکن است فرد در ابتدا با یک خونریزی گوارشی و یا تنفسی ، جهاز ادراری و یا زنانگی بیش از حد مراجعه کند . اگر پلاکت به حدی پایین بیاید که علائم کم خونی شروع شود بیشتر به شکل پوستی و مخاطی است . 
سوال – اگر گلبول قرمز افت کند چه پیامدهایی را به دنبال دارد ؟
پاسخ – در خانم ها غلظت هموگلوبین در حد 12 تا 16 گرم در هر صد سی سی از خون است . در آقایان این میزان 14 تا 18 گرم در هر صد سی سی است . یعنی پنج میلیون گلبول قرمز در هر متر مکعب. کار آنها این است که اکسیژن را از بافت ریوی گرفته و به نسوج ببرند . اگر بجای پنج میلیون ناقل ، تعداد آن به دو میلیون برسد، که حمل اکسیژن به بافت آسیب می بیند . به این مشکل کم خونی گفته می شود . علائم کم خونی ، ضعف ، بی حالی ، خستگی ، اختلال تمرکز ، از دست دادن قابلیت های یاد گیری است . ممکن است خلق و خوی فرد به هم ریخته و دچار اختلالات رفتاری شود . اما این علائم عمومی است. یعنی فرد نمی تواند یک علامت خاصی را عنوان کند که نظر دکتر به آن جلب شود . یک پیامد لوسمی کم خونی است و علائم آن نیز همان چیزهایی است که گفته شد . تعداد گلبول های سفید به طور طبیعی بین 4 تا 10 هزار در هر میلی متر مکعب خون است .اگر عملکر این گلبول ها مخدوش شود یعنی نتواند در مقابل عفونت ها و عوامل بیگانه ای که وارد بدن می شوند مقاومت کنند فرد مشکل پیدا می کند . در بدن ما در شبانه روز میلیاردها میکروب وجود دارد . این میکروب ها تا زمانی به ما کاری ندارند که سیستم ایمنی، برای آنها حد و حدودی مشخص کرده باشد . اگر توان گلبول های سفید برای دفاع از ارگان های حیاتی به هم بخورد ، فرد استعداد زیادی به عفونت های لحظه به لحظه پیدا می کند . اگر سیستم ایمنی در لوسمی های حاد شدیداً آسیب ببیند ، فرد مستعد عفونت های سیستم تنفس ، سیستم گوارشی ، پوستی و مخاطی می شود . ممکن است تعداد گلبول های سفید خیلی کم بوده ، ممکن است طبیعی باشند و یا تعداد آنها خیلی زیاد باشد . مهم این است که چند درصد این سلول های کارآیی دارند . ممکن است فرد صد هزار گلبلول سفید داشته باشد اما یک درصد از آنها هم کارآیی نداشته باشند . 
سوال – انواع لوسمی چیست و از چه لحاظی این تقسیم بندی صورت گرفته است ؟
پاسخ – وقتی که سلول های نارسی که در مغز استخوان است و قرار است تقسیم شده و سلول های بالغ تری را پرورش دهند و وارد گردش خون کنند ، شروع به تقسیم بی رویه کنند دو اتفاق می تواند بیفتد . یکی این است که این سلول های تقسیم شده بلوغ پیدا نکنند . سلول های سرطانی شده در مغز استخوان ممکن است هم زیاد شوند و هم بالغ شده و شبیه سلول های طبیعی گردش خون شوند . وقتی که بالغ می شوند عملکرد طبیعی هم دارند . بنابراین از این بابت لوسمی ها به دو دسته تقسیم می شوند . لوسمی هایی که سلول های اجدادی در مغز خون قادر به بلوغ است و افزایش پیدا کرده و وارد گردش خون می شود . این لوسمی های سیر آرام تری داشته و سیستم ایمنی زیاد به هم نمی ریزد . پلاکت ها خیلی کم نشده و ممکن است حتی طبیعی باشند . حالت دوم این است که سلول سرطانی شده و راه بلوغ آن نیز متوقف شده است . یعنی تعداد آنها در مغز استخوان بی رویه تکثیر پیدا کرده ولی اثری از بلوغ نیست . به این دسته لوسمی حاد می گویند . پس لوسمی اول مزمن است که سیر بسیار آرامی دارد . ممکن است فردی مبتلا به لوسمی مزمن شود اما پنج تا ده سال بی علامت باشد . لوسمی های مزمنی که از خانواده ی لمفوسیت است گاهی اوقات بیست سال در بدن فرد است . تعداد تکثیر بالا است اما به خون راه پیدا می کنند . وقتی فرد آزمایش می دهد متوجه می شود که گلبول سفید خون او بجای 6000 به صد هزار افزایش پیدا کرده است . ولی پلاکت او مشکلی نداشته و علامتی هم ندارد . بعد از بررس مشخص می شود که فرد مبتلا به یک لوسمی مزمن لنفوئید است . ممکن است حتی این افراد عمرطبیعی هم داشته باشد . این لوسمی نیز دسته های مختلف دارد و ممکن است برخی از آنها در مدت شش ماه نیاز به درمان پیدا کنند. لوسمی های مزمن به دو دسته تقسیم می شوند . یکی از آنها لوسمی های لنفوسیتی مزمن هستند که خیلی آرام تراست و درمان های جدید و موفقی برای آنها ایجاد شده که می توانیم با یک امید به زندگی بالا به درمان آنها بپردازیم . گروه دیگرلوسمی های مزمن میلوسیتی هستند . تا سال 1990 درمان خیلی موفقی برای آنها وجود نداشت . با آمدن روش های جدید در درمان سرطان ها ، توانسته ایم بیش از هشتاد تا نود درصد از این بیماران را با درمان های مدرن نجات دهیم . لوسمی های مزمن به طور کلی سیر آرام ترو درمان های موفق تری دارد. با درمان های جدید آن دسته از لوسمی های مزمن که سیر وخیم تری داشت را هم ما توانسته ایم بهبود ببخشیم و عمر آنها طولانی تر شده است .
سوال – پس من هشت سال دارد و کم خونی فقر آهن دارد . هرچقدر فروسولفات و زینک سولفات استفاده می کنم فایده ندارد. پای چشم های او سیاه است . من از عدس و گوشت هم زیاد استفاده می کنم . آیا تزریق آمپول آنفولانزا مشکلی از کم خونی ایجاد می کند یا خیر؟ در ضمن شوهر من تالاسمی دارد می خواستم بدانم ارتباطی به سرطان خون دارد یا خیر؟
پاسخ – چون در تالاسمی سلول ها کوچک می شوند و در فقر آهن نیز به همین صورت است و با توجه به اینکه پدر این کودک تالاسمی دارد ممکن است که فرزند شما نیز تالاسمی داشته باشد . بنابراین باید با تست ذخایر آهن این کودک بطور علمی ارزیابی شود . آزمایشی به اسم فریتین است که باید برای این کودک چک شود . اگر فریتین این کودک پایین است یعنی فقر آهن دارد در این سن علت آن اغلب سوء جذب است . اگر آهن به اندازه ی لازم خورده ، اما بعد از چند هفته یا چند ماه آهن او بالا نیامده است سوء جذب دارد و باید درمان شود . آهن با روش های مختلف قابل مصرف است . می توان مقدار آن را بیشترکرد و یا انواع آن را تغییر داد . اگر فقر آهن شدید دارد و با راه های دیگر قابل تأمین نیست پزشک متخصص ممکن است این آهن را به شکل تزریقی به او بدهد . واکسن آنفولانزا هیچ ارتباطی با بیماری های خونی ندارد . در هر کشور با توجه به ویروس های مشخص موجود در اختیار نهادهای درمانی و بهداشتی قرار می گیرد و در ابتدای پاییز به افراد تزریق می شود . اگر فرد در گروه های پرخطر باشد حتماً باید تزریق کند و برای بقیه نیز انتخابی است . تالاسمی هیچ ارتباطی با سرطان خون ندارد . در این حالت بدن به صورتی است که گلبولهای قرمز را کوچک تر می سازد . در عوض تعداد آنها زیاد می شود . بخصوص تالاسمی مینور که اصلاً بیماری به حساب نمی آید .
سوال – آیا داروهای چاق کننده باعث سرطان خون می شود یا خیر؟
پاسخ – امروزه بطور شبانه روز صحبت از داروهای لاغر کننده و یا چاق کننده است . اصولاً هیچ چیزی بهتر از روش های طبیعی برای لاغری و یا چاقی نیست . اگر شما هر دارویی را برای لاغری و یا چاقی وارد بدن کنید باید انتظار پیامدهای آن را در دراز مدت داشته باشیم . چیزی که نظم طبیعی بدن را به سمتی تغییر دهد که سلول کوچک شده و یا چربی ها کم و یا زیاد شده و یا عضله کم و زیاد شود با روش های دارویی غیر متعارف است . ممکن است تا به امروزه مشخص نشده باشد که این داروها سرطان زا است . اما توصیه ی پزشکان این است که از هرگونه داروی تبلیغی که باعث چاقی و یا لاغری می شود باید پرهیز کرد . اگر می خواهید لاغر شوید ورزش کرده و کم بخورید . اگر می خواهید چاق شوید ورزش کنید اما بیشتر بخورید . 
سوال - من بیست و دو سال سن دارم و مبتلا به سرطان خون هستم . کاندید پیوند شده ام . آیا در این پیوند مغز استخوان به طور کل تخلیه می شود یا خیر؟ لطفاً در مورد این نوع پیوند و عوارض آن توضیح دهید.
پاسخ – درمان موفق
AML چه در نوع دوم و چه در انواع دیگر غیر از نوع سوم پیوند مغز استخوان است . این پیوند به این معنا نیست که مغز استخوان دهنده که اصولاً خواهر با برادر فرد است را می گیرند و به داخل مغز استخوان گیرنده تزریق می کنند . وقتی که قرار باشد این دهنده فرد غریبه ای باشد باید مغز استخوان گیرنده از نظر عملکردی از بین برود . یعنی آنقدر دارو می دهند و یا در معرض پرتو قرار می دهند که کل بافت خون ساز و سیستم ایمنی فرد را به صفر نزدیک می کنند . یعنی حتی سلول های اجدادی طبیعی فرد را نیز از بین می برند . تمام رده های سلولی خوب و بد فرد را می سوزانند . ده یا پانزده روز بعد سولهای اجدادی و خون ساز را از رگ محیطی فرد دهنده می گیرند و به گیرنده تزریق می کنند . برای این کار سلول های خون ساز شخص دهنده را توسط دارو تهییج می کنند و سلول های اجدادی وارد گردش خون می شوند . یک دستگاه جداکننده ی سلولی وجود دارد که سلول های با قابلیت بالا یعنی همان سلول های بنیادین را از رگ فرد جدا کرده و داخل یک کیسه می کنند . سپس از طریق رگ به فرد گیرنده ای که در چند روز اخیر کل جهاز خون ساز او را با دارو از او گرفته اند تزریق می کنند . این سلول های اجدادی وارد شده و از طریق گردش خون به مغز استخوان می روند . البته قبلاً از لحاظ انطباق بافتی مطالعه شده و نشان داده شده که این سلول های دهنده به بدن فرد گیرنده سازگار است . این سلولها یک مغز استخوان نوینی را تشکیل می دهد به این امید که بیماری زمینه دیگر باز نگردد . اجراء پیوند مغز استخوان همانقدر که در طی سی یا چهل سال اخیر نتایج درخشانی داشته است ، عوارض هم دارد . هیچگاه سلول های دهنده در این باف صد در صد هماهنگ نمی شوند . این سلولهای دهنده وقتی وارد بدن گیرنده می شوند به درجات احساس بیگانگی دارند . ممکن است به پوست ، به مخاط ، به کبد و به سیستم های دیگر بدن آسیب برسانند و این واکنش در واقع مشکل پیوند است . 
سوال – آیا سرطان خون در آزمایش قبل از ازدواج مشخص می شود ؟
پاسخ – بطور کلی سرطان های خون وقتی مشخص می شوند که دیر شده است . معمولاً یک جوانی که قصد ازدواج دارد بعید است که سرطان خون مزمن داشته باشد . نوع
CML در آزمایش خون مشخص می شود . اگر آزمایش خون طبیعی باشد به این معنا است که فرد الان طبیعی است و ممکن است چهار ماه دیگر علائم آن مشخص شود . 
سوال – آیا کمبود گلبول سفید و پلاکت پایین نشانه ی سرطان خون است ؟
پاسخ – یکی از نشانه های سرطان خون همین است . اما تنها دلیل کم شدن گلبول سفید و پلاکت سرطان خون نیست . ممکن است صدها نفر این مشکل را داشته باشند اما یک نفر از آنها هم لوسمی نباشد . 
سوال – آیا مصرف سیگار و یا مواد مخدر بر سرطان خون تأثیر دارد ؟
پاسخ – دربرخی از سرطان ها سیگار موثر است . همینطور نوع و نحوه ی مصرف مواد مخدر می تواند فرد را بیشتر مستعد سرطان کند. اما به طور علمی ثابت نشده که کدام ماده ی مخدر نقشی در کدام سرطان دارد . 
سوال – بعد از ماه رمضان آزمایش دادم پلاکت خون من 120 هزار بود آیا مشکلی است ؟
پاسخ – عدد 120 هزار به تنهایی مشکلی ندارد . باید آزمایش را تکرار کنند . بالای 150 هزار طبیعی است اما بین صد تا صد و بیست هزار گاهی ممکن است برای هر فردی پیش بیاید . اگر بعد از آزمایش دوم سیر نزولی داشت باید با پزشک خون شناس مشورت کنند.
سوال – آیا سرطان خون ارثی است . مثلاً کسی که مادر او سرطان دارد ممکن است که فرزندان او هم مبتلا شوند ؟
پاسخ – زمینه ی ژنتیکی دارد. اما اگر در هر خانواده ای یک نفر مبتلا شود لزوماً بقیه مبتلا نخواهند شد . من تا بحال زیاد ندیده ام که کسی فرزند او هم بعداً مبتلا شود . ولی باید دقت شود . 
سوال - درخصوص انواع حاد لوسمی توضیح بفرمایید.
پاسخ – تعریف لوسمی حاد ، افزایش بی رویه ی سلولهای اجدادی در مغز استخوان با وقفه ی بلوغ است . این مشکل منجر به این می شود که گلبول های سفید فرد کم شود . از نظر عملکردی پلاکت های او کم شود و کم خون شود . این بیماری سیر بسیار حادی دارد . این همان بیماری است که به طور عمومی جامعه از آن نگران است . این سرطان دو دسته است یکی از آنها لوسمی حاد لنفوسیتی است . یکی هم لوسمی حاد میلو بلاستیک یا
AML است . این بیماری سیر بسیار حادی دارد . یعنی معمولاً از زمانی که خود را در بدن پیدا می کند تا زمانی که علامت دهند بیشتر از شش ماه تا یک سال طول نمی کشد . وقتی که بیماری علامت داد اگر برای درمان آن اقدام نشود شاید عمر مریض کمتر از چند ماه باشد . درمان لوسمی های حاد کاملاً با لوسمی های مزمن متفاوت است . ما معمولاً لوسمی های مزمن را بستری نمی کنیم و به صورت سرپایی به آنها داروی خوراکی داده می شود . لوسمی مزمن لنفوئیدی معمولاً بیماری سالمندان است . می توان با داروی خوراکی این بیماران را درمان کرد و افرادی که کمی جوان تر هم هستند می توان با روش های تزریقی درمان کرد . لوسمی های مزمن لنفوئیدی ریشه کن نمی شوند . ممکن است یک تا سه سال بیماری کنترل شود اما بعداً دوباره بیماری باز می گردد و دوباره باید فرد دارو مصرف کند . در مورد لوسمی های حاد بجز پیوند که الان در کشور ما نیز انجام می شود درمان موفق دیگری در این سی یا چهل سال پیدا نشده است . البته چند داروی جدید تر هم درست شده اما آنقدر موفق نبوده است . می توان این امید را داد که تمامی بیماران مبتلا به لوسمی حاد که با روش های قراردادی از قدیم تا الان درمان شده اند ، اگر خواهر و برادر به حدی داشته باشند که پیوند به آنها انطباق داشته باشد، برای پیوند اقدام کنند . الان شرایط پیوند در کشور بسیار در حال گسترش است . دو مرکز جدید در تهران راه اندازه شده است . ما شاید بتوانیم تا چند سال آینده همه ی بیماران لوسمی حاد را بعد از القاء درمان های قراردادی برای پیوند ببریم . چون اگر پیوند نشوند حدود هشتاد درصد از بیماری بازخواهد گشت . بیماران مبتلا به لوسمی حاد حدود هشتاد تا نود درصد به درمان های اولیه جواب می دهند . بعداً به دو گروه تقسیم می شوند . یک گروه برای پیوند می روند که نتایج بسیار بهتری دارد . یک گروه دیگر یا دهنده ندارند و یا خود آنها پذیرش ندارند و یا به هر دلیل امکان پیوند ندارند ، در این صورت هشتاد درصد بیماری باز می گردد . وقتی که بیماری باز گردد کار مشکل است . یعنی درمان مجدد بر حسب ماه تنظیم می شود . البته ما بعد از پیوند هم احتمال بازگشت بیماری داریم . کسی که پیوند می شود ممکن است بیماری باز گردد و یا ممکن است پیوند پس زده شود . ممکن است واکنش میزبان و میهمان بر علیه هم باعث شود که پیوند بی نتیجه شود. اما می توان گفت که حدود پنجاه و پنج تا شصت درصد از افرادی که پیوند شده اند نتیجه ی خوبی گرفته اند . بافت منطبق از هر صد هزار نفر یک نفر با فرد هماهنگ است . اما کسی که پنج خواهر و برادر دارد به احتمال نود درصد یکی از آنها با فرد هماهنگی دارد . کسی که یک خواهر و یا برادر دارد حدود بیست و پنج درصد ممکن است با فرد انطباق بافتی داشته باشد . 
سوال – آیا الان احتمال این وجود دارد که از خون بند ناف نوزاد که حاوی سلول های بنیادی است برای درمان سرطان خون استفاده کرد یا خیر؟
پاسخ – هر نوزادی که به دنیا می آید تعداد زیادی سلول بنیادی با تمام پتانسیل های آن در بند ناف وجو دارد . الان در ایران این امکان وجود دارد که این سلول ها را ذخیره سازی کنند . برای خود آن فرد موثر است . مثلاً اگر یک کودک شش ساله سرطان خون بگیرد با توجه به وزن کمی که دارد مقدار لازم سلول بنیادی دربند ناف او وجود دارد . اما اینکه یک فرد مبتلا به سرطان خون شود و در بانک بند ناف به دنبال بافتی باشند که با او هماهنگی داشته باشد مانند این است که در جامعه به دنبال آن باشند . ما امید داریم که به جای امید به بند ناف بانکی در کشور راه اندازی شود که همه ی مردم کشور ما عضو آن باشند . مانند کارت ملی که همه کد ملی دارند ، کد پیوند داشته باشند . اگر یک نفر لوسمی گرفت و خواهر و برادر دهنده ی منطبق نداشت از بانک ، فرد هماهنگ با او را پیدا کنند . از او بافت را گرفته و فرد مبتلا پیوند بزنند . چون بند ناف به مقدار کافی سلول برای یک فرد بالغ با وزن بالای شصت کیلو ندارد . 
خوب بود متشکرم منتظر مطالب بعدی هستم
 
25 فروردين 1391برچسب:, :: 20:22 ::  نويسنده :

 

گویچه سفید
گویچه‌های سفید (لوکوسیت‌ها) یا گلبول‌های سفید از یاخته‌های خون هستند. گویچه‌های سفید بخشی از دستگاه ایمنی بدن هستند و بدن را از بیماری‌های عفونی محافظت می‌کنند. لوکوسیت‌ها بر اساس حضور یا عدم حضور گرانول‌های اختصاصی در سیتوپلاسم خود به دو دسته گرانولوسیت‌ها (دانه‌دارها) و آگرانولوسیت‌ها (بدون دانه‌ها) تقسیم می‌شوند. لوکوسیت‌ها بر خلاف اریتروسیت‌ها هسته‌دار و متحرک هستند. گرانولوسیت‌ها بر اساس رنگ‌پذیری گرانول‌های اختصاصی به سه دسته نوتروفیل‌ها، اائوزینوفیل‌ها و بازوفیل‌ها تقسیم می‌گردند.
گرانولوسیت ها:
نوتروفیت
تصویر یک نوتروفیل در حال فاگوسیتوز باکتری که با میکروسکوپ الکترونی گرفته شده‌است.
نوتروفیل نوعی گویچهٔ سفید بیگانه‌خوار است. نوتروفیل‌ها دارای تاکتیک شیمیایی هستند و در دستگاه ایمنی بدن انسان، در خط دوم دفاع غیراختصاصی قرار دارند.
۷۰% از گلبولهای سفید خون را نوتروفیل تشکیل میدهد. اندازه اینها حدود ۱۲ میکرومتر است. عمر نوتروفیل ها حدود ۶ ساعت تا چند روز است. بیشتر در عفونت های باکتریایی مقدارشان زیاد میشود.
ساختمان نوتروفیلها
نوتروفیلهای موجود در جریان خون سلولهای مدوری هستند با قطر تقریبی ۱۲ میکرومتر. این سلولها دارای سیتوپلاسمی حاوی گرانولهای بسیار ظریف و یک هسته سوسیسی شکل و یا چند قسمتی در مرکز می‌باشند. در سیتوپلاسم این سولها دو نوع گرانول یافت می‌شود. گرانولها اولیه که گرانولهای متراکمی هستند و حاوی آنزیم‌های باکتری‌کش می‌باشند. در گرانولهای ثانویه آنزیم‌هایی مثل لیزوزیم رکولاژناز وجود دارد. نوتروفیلها دارای یک دستگاه گلژی بسیار کوچک و تعدادی میتوکندری ولی فاقد ریبوزوم و شبکه آندوپلاسمی دانه‌دار می‌باشند از اینرو قادر به سنتز پروتئینها نیستند.
اعمال نوتروفیلها
وظیفه اصلی نوتروفیلها عبارتست از تخریب مواد بیگانه طی فرآیندی به نام فاگوسیتوز ، که عمل فاگوسیتوز را می‌توان به مراحلی تقسیم کرد.
کموتاکسی
کموتاکسی عبارت است از حرکت جهت‌دار نوتروفیلها تحت تاثیر محرکها شیمیایی خارجی. در صورت قرار گرفتن نوتروفیلها در معرض چنین محرکهایی این سلولها پلاریزه شده و به سمت بیشترین غلظت ساده جاذب حرکت می‌کنند. موادی که باعث جذب نوتروفیلها می‌شود عبارتند از بسیاری از فرآورده‌های باکتریایی فاکتورهایی که از سلولهای تخریب شده آزاد می‌گردند و فاکتورهای مشتق شده از ماست سلها.
چسبندگی
وقتی نوتروفیل با یک ذره بیگانه مواجه می‌شود باید بتواند خیلی محکم به آن متصل شود. این اتصال نمی‌تواند خود به ‌خود انجام گیرد. چرا که هم سلولها و هم ذرات معلق در مایعات بدن دارای بار منفی بوده و لذا یکدیگر را دفع می‌کنند. بنابراین برای خنثی کردن این بار منفی ، باید ذرات بوسیله یک پروتئین با بار مثبت پوشیده شوند. مثل مولکول آنتی‌بادی. ذراتی که بوسیله آنتی‌بادی پوشیده می‌شوند، بار منفی موجود بر روی سطحشان کاهش یافته و لذا می‌توانند به راحتی به نوتروفیلها که دارای بار منفی هستند متصل شوند.
نوتروفیلها دارای گیرنده اختصاصی برای مولکول آنتی‌بادی بوده و در نتیجه ذرات پوشیده شده بوسیله این مولکولها می‌توانند بوسیله این گیرنده‌ها به نوتروفیلها متصل شوند. مکانیسم دیگری که به ایجاد اتصال بین ذرات و نوتروفیلها کمک می‌کند عبارت است از به دام‌اندازی این ذرات. بطور معمول ، وقتی که ذره‌ای در پلاسمای خون با یک نوتروفیل مواجه می‌شود، به راحتی می‌تواند فرار کند. ولی در صورتی که این ذره در داخل بافتهای بدن جای گرفته باشد ممکن است بین یک نوتروفیل و سطح دیگری به دام افتاده و در نتیجه موفق به فرار نگردد. این پدیده به فاگوسیتوز سطحی موسوم است
بلع
وقتی که یک ذره بطور محکم به غشای نوتروفیل متصل شد، در اثر انقباض فیلامانهای اکتین و میوزین متصل به میکروتوبولهای سیتوپلاسم ، توسط غشای سلول دربرگرفته می‌شود. در نتیجه ذره به داخل سلول کشیده شده و در واکوئلی به نام فاگوزوممحصور می‌گردد. سهولت عمل دربرگرفتن تا حدی به اختصاصات سطحی ذره مذکور بستگی دارد. بطور کلی ، لازم است که ذره ، هیدروفوب‌تر از سلول باشد. باکتریهای دارای هیدروفوبیسیتر بالا خود وارد سلولها می‌شوند. برعکس باکتریهایی که سطح هیدروفیل دارند خیلی به سختی فاگوسیته می‌شوند مگر اینکه آنتی‌بادیها روی سطح آنها را بپوشاند و آنرا هیدروفوب گردانند.
ذره در بر گرفته شده توسط نوتروفیلها پس از اتصال ذره به غشای نوتروفیل گرانولهای اولیه به سرعت در داخل سیتوپلاسم حرکت کرده و به فاگوزوم ملحق می‌شوند. متعاقب آن ، آنزیم‌های خود را آزاد می‌سازند. از این پس ، این واکوئل کامل ، فاگولیزوزوم خوانده می‌شود. آنزیم‌های موجود در این گرانولها می‌توانند دیواره باکتریها را هضم کرده و بیشتر میکروارگانیسم‌ها را بکشند. ولی همانطوری که انتظار می‌رود حساسیت ارگانیسم‌های مختلف نسبت به این آنزیم‌ها متفاوت است. باکتریهای گرم مثبت که نسبت به لیزوزوم حساس هستند، به سرعت از بین می‌روند. باکتریهای گرم منفی ، مدت بیشتری دوام می‌آورند چرا که دیواره خارجی آنها در برابر هضم شدن نسبتا مقاوم است.
سرنوشت نوتروفیلها
ذخیره انرژی نوتروفیلها محدود و غیر قابل تجدید است. با اینکه این سلولها ، بلافاصله پس از آزاد شدن از مغز استخوان فعال هستند. به سرعت خاصیت خود را از دست داده و تنها قادر به انجام تعداد محدودی اعمال فاگوسیتیک می‌باشند. از این رو نوتروفیلها را اولین خط دفاعی بدن در نظر می‌گیرند. چرا که به سرعت به طرف عامل بیگانه حرکت کرده و فورا آنرا نابود می‌سازند. ولی قادر به ادامه این عمل به مدت طولانی نیستند. دومین خط دفاعی بدن را سیستم فاگوسیتیک تک‌هسته‌ای تشکیل می‌دهد. نوتروفیلها از آنجایی که ماده بیگانه را کلا نابود می‌کنند، قادر به آماده‌سازی آنتی‌ژن برای عرضه به سلولهای حساس به آنتی‌ژن نیستند.
ایزونوفیل
این گلبول‌ها هسته ۲ الی ۴ قطعه ای دارند. تعداد هسته‌های آنها متفاوت است چون در جریان خون آنها تمایل به آزاد کردن هسته دارند. ایزونوفیل‌ها نقش قاطعی در از بین بردن انگلها دارند( نماتودهای روده ای). گرانول‌های هسته این گلبول‌ها داری پروتئینی سمی ویژه ای و کاتیونی فعال هستند و از طریق گیرنده‌های ویژه ای به IgE جهت از بین بردن پارازیتها متصل میشوند. آنها آنتی ژنهای اختصاصی دارند که میتوانند عملکرد دیگر سلول‌های ایمنی را تنظیم کنند برای مثال عملکرد CD4+ T cell, dendritic cell, B cell, mast cell, neutrophil, and basophil آنها در از بین بردن سلولهای سرطانی نقش ویژه دارند همچنین در ترمیم بافت‌های آسیب دیده کمک می کنند. یک ماده شیمیایی به نام اینترلوکین ۵ برایزونوفیل‌ها اثر گذاشته و منجر به رشد افتراقی آنها میشود
گرانولوسیت ائوزینوفیل
بازوفی
بازوفیل‌ها کمترین گلبول سفید در مغز استخوان و خون است ( حداقل ۲ درصد از همه سلول ها) و مثل نوتروفیل‌ها و ایزنوفیل‌ها آنها نیز هسته‌های چند قطعه ای دارند. البته آنها داری یک یا دو قطعه بیش نیستند. و فیلامنت کروماتین در آنها قابل رویت نیست. بازوفیل‌ها گیرنده هایی دارند که به IgE و IgG و کامپلمنت‌ها میچسبند. هسته آنها غنی از هسیتامین، هپارین، کوندریوتین، سولفات، پراکسیداز، فاکتور فعال کننده پلاکت و دیگر مواد می باشد. هنگامسی که در بدن عفونتی اتفاق می افتد بازوفیل‌ها از مغز استخوان آزادشده و به سمت محل عفونی حرکت میکنند در آنجا بر اثر آسیب هستامین درون هسته آن آزاد می‌شود که این عمل در واکنش التهابی شرکت می کند. که با این واکنش بر علیه مهاجمان میجنگد هیستامین باعث افزایش نفوذپذیری مویرگها و افزایش جریان خون آنها میشود بازوفیل‌های آسیب دیده و سایر گلبولهای سفید ماده ای به نام پروستوگلاندین از خود ترشح میکنند که باعث افزایش جریان خون به منطقه عفونی میشود. در هر دو جریان ذکر شده منجر به رسیدن لخته پلاکتی به محل عفونی شده و از گسترش عفونت جلوگیری میشود. همچنین افزایش نفوذپذیری مویرگ‌ها منجر به افزایش هجوم فاگوسیت‌ها به محل عفونی شده و در پاک کردن باکتری‌ها به وسیله فاگوسیت‌ها کمک می کند.
 
 گرانولوسیت بازوفیل
آگرانولوسیت ها
آگرانولوسیت ها گرانول اختصاصی ندارند، ولی حاوی “لیزوزوم” هستند. هسته آنها گرد یا دندانه دار است. این گروه شامل “لنفوسیت” ها و “منوسیت” ها هستند.
مونوسیت
یک مونوسیت در میان گویچه‌های قرمز
 
مونوسیت‌ها گویچه‌های سفیدی از سیستم ایمنی و از دسته آگرانولویست‌ها هستند که اندازه‌ای بین ۱۵ تا ۲۵ میکرون داشته، گرد یا بیضی هستند و شکل هسته آنها نامنظم ودارای پیچ خوردگی و گاهی کلیوی شکل است. مونوسیت‌ها بدون گرانول بوده یا دارای تعداد کمی گرانول ظریف هستند. سیتوپلاسم مونوسیت‌ها زیاد و آبی خاکستری و دارای دانه‌های ریز فلفلی به نام دانه‌های آزوروفیلیک هستند. سیتوپلاسم دارای پاهای کاذب می‌باشد. مونوسیت‌ها ممکن است حاوی واکوئل باشند.
مونوسیت‌ها بزرگترین سلول درجریان خون محسوب می‌شوند.
مونوسیت‌ها در مراحل اولیه واکنش ایمنی در فاگوسیتوز(سلول خواری)شرکت دارند.
هسته منوسیت لوبیائی، کلیه‌ای یا به شکل مغز است. کروماتین هسته سلول ظریف، کم رنگ است. سیتوپلاسم این سلول زیاد وآبی روشن است. داخل سیتوپلاسم دانه‌های ریز فلفلی دیده می‌شود. گاهی داخل سیتوپلاسم منوسیت واکوئل مشاهده می‌شود
منوسیت‌ها پس از خروج از خون و ورود به بافت‌های بدن به صورت سلول‌های درشتی به قطر ۸۰ میکرومتر به نام ماکروفاژ در می‌آیند در حقیقت منوسیت‌ها به وسیله پدیده‌ای به نام دیاپدز از منافذ رگ‌های خونی عبور می‌کنند و وارد بافت‌ها می‌شوند و تبدیل به ماکروفاژ می‌شوند.
مونوسیت‌ها، پروتئاز‌ها را از لیزوزوم‌ها آزاد می‌کنند. همچنین آنها رادیکال اکسیژن واکسید نیتروژن تولید می‌کنند که عوامل عفونی زا را از بین می‌برند. مونوسیت‌ها همچنین سیتوکین تولید می‌کنند که لنفوسیت‌ها را فعال و روند التهاب را تحریک می‌کند.
لنفوسیت
 اندازه:۷ تا۱۲میکرون شکل:گرد گاهی بیضی نسبت هسته به سیتوپلاسم: زیاد شکل هسته: معمولا گرد گاهی بیضی یا دارای فرورفتگی کروماتین: متراکم ویکنواخت هستک:دیده نمیشود میزان سیتوپلاسم: معمولا کم است رنگ سیتوپلاسم: ابی روشن گرانول: معمولا فاقد گرانول
گستره خون محیطی.این لنفوسیت کوچک دارای هسته متراکم وسیتوپلاسم ناچیز ابی کمرنگ می باشد. اندازه یک لنفوسیت کوچک معمولا درحد یک گلبول قرمز طبیعی است.
در این تصویر یک لنفوسیت کوچک طبیعی با یک مونوسیت مقایسه شده است.به اندازه بزرگتر مونوسیت وکروماتین کم تراکم تر دارای خلل وفرج این سلول دقت کنید.
گستره مغز استخوان .در این تصویر لنفوسیتهای کوچک طبیعی(فلش کوتاه) با پیش سازهای گلبول قرمز مقایسه شده اند.پیش سازهای گلبول قرمز(فلش بلند) دارای سیتوپلاسم فراوان تر ، هسته گرد تر ، حاشیه های سلولی منظم تر وکروماتین متراکم تر میباشند.
گستره خون محیطی.دو لنفوسیت بزرگ گرانول دار ویک لنفوسیت گوچک طبیعی مشاهده میشوند.
گستره خون محیطی.یک لنفوسیت کوچک واکنشی ویک بازوفیل مشاهده میشوند.
 روش انجام آزمایش :
روی لام یک قطره خون حاوی ماده ضد انعقاد قرار داده با لام دیگر گسترش شعله شمعی با زاویه ۴۵ تهیه می کنیم سپس با متانول فیکس کرده بعد رنگ کرده شستشو انجام می دهیم و می گذاریم تا خشک شود سپس با عدسی ۱۰۰شمارش را در بهترین نقطه لام تا ۱۰۰ سلول انجام می دهیم.
 
25 فروردين 1391برچسب:, :: 20:18 ::  نويسنده :

 

 
 
قلب یک تلمبه عضلانی است که در سینه قرار دارد و بطور مداوم در حال کار کردن و تلمبه زدن است. قلب بطور شبانه روزی خون را به سرتاسر بدن تلمبه می‌کند. در حدود 100000 بار در روز قلب ضربان می‌زند. برای اینکه قلب بتواند این کار سنگین را انجام دهد نیاز دارد که توسط شریانهای کرونری ، به عضله خودش هم خونرسانی مناسبی صورت پذیرد.
آناتومی قلب
این عضو مخروطی شکل بصورت کیسه‌ای عضلانی تقریبا در وسط فضای قفسه سینه (کمی متمایل به جلو و طرف چپ) ابتدا در دل اسفنج متراکم و وسیعی مملو از هوا یعنی ریه‌ها پنهان شده و سپس توسط یک قفس استخوانی بسیار سخت اما قابل انعطاف مورد محافظت قرار گرفته است. ابعاد قلب در یک فرد بزرگسال حدود 6x9x12 سانتیمتر و وزن آن در آقایان حدود 300 و در خانمها حدود 250 گرم (یعنی حدود 0.4 درصد وزن کل بدن) می‌باشد. 
قلب توسط یک دیواره عضلانی عمودی به دو نیمه راست و چپ تقسیم می‌شود. نیمه راست مربوط به خون سیاهرگی و نیمه چپ مربوط به خون سرخرگی است. هر یک از دو نیمه راست و چپ نیز مجددا بوسیله یک تیغه عضلانی افقی نازکتر به دو حفره فرعی تقسیم می‌شوند. حفره های بالایی که کوچکتر و نازکتر هستند بنام دهلیز موسوم بوده و دریافت کننده خون می‌باشند. حفره‌های پایینی که بزرگتر و ضخیم‌ترند بطن های قلبی هستند و خون دریافتی را به سایر اعضاء بدن پمپ می‌کنند. پس قلب متشکل از چهار حفره است: دو حفره کوچک در بالا (دهلیزهای راست و چپ ) و دو حفره بزرگ در پایین (بطنهای راست و چپ). 
شریانهای کرونری
شریانهای کرونری از آئورت بیرون می‌آیند. آئورت ، شریان یا سرخرگ اصلی بدن می‌باشد که از بطن چپ ، خون را خارج می‌سازند. شریانهای کرونری از ابتدای آئورت منشا گرفته و بنابراین اولین شریانهایی هستند که خون حاوی اکسیژنزیاد را دریافت می‌دارند. دو شریان کرونری (چپ وراست ) نسبتا کوچک بوده و هر کدام فقط 3 یا 4 میلیمتر قطر دارند. 
این شریانهای کرونری از روی سطح قلب عبور کرده و در پشت قلب به یکدیگر متصل می‌شوند و تقریبا یک مسیر دایره‌ای را ایجاد می‌کنند. وقتی چنین الگویی از رگهای خونی قلب توسط پزشکان قدیم دیده شد، آنها فکر کردند که این شبیه تاج می‌باشد به همین دلیل کلمه لاتین شریانهای کرونری (Coronary یعنی تاج) را به آنها دادند که امروزه نیز از این کلمه استفاده می‌شود. از آنجایی که شریانهای کرونری قلب از اهمیت زیادی برخوردار هستند، پزشکان تمام شاخه‌ها و تغییراتی که می‌تواند در افراد مختلف داشته باشد را شناسایی کرده‌اند. شریانهای کرونری چپ دارای دو شاخه اصلی می‌باشد که به آنها اصطلاحانزولی قدامی و شریان سیرکومفلکس یا چرخشی می‌گویند و این شریانها نیز به نوبه خود به شاخه‌های دیگری تقسیم می‌شوند. 
این شریانها ، باعث خونرسانی به قسمت بیشتر عضله بطن چپ می‌شوند. بطن چپ دارای عضلات بیشتری نسبت به بطن راست می‌باشد زیرا وظیفه آن ، تلمبه کردن خون به تمام قسمتهای بدن است. شریانهای کرونری راست ، معمولا کوچکتر بوده و قسمت زیرین قلب و بطن راست را خونرسانی می‌کند . وظیفه بطن راست تلمبه کردن خون به ریه‌ها می‌باشد. شریانهای کرونری دارای ساختمانی مشابه تمام شریانهای بدن هستند اما فقط در یک چیز با آنها تفاوت دارند که فقط در زمان بین ضربانهای قلب که قلب در حالت ریلکس و استراحت قرار دارد، خون دراین شریانها جریان می‌یابد. 
وقتی عضله قلب منقبض می‌شود، فشار آن به قدری زیاد می‌شود که اجازه عبور خون به عضله قلب را نمی‌دهد، به همین دلیل قلب دارای شبکه موثری از رگهای باریک خونی است که تمام نیازهای غذایی و اکسیژن رسانی آن را به خوبی برآورده می‌کند. در بیماران کرونری قلب ، شریانهای کرونری تنگ و باریک می‌شوند و عضلات قلب از رسیدن خون و اکسیژن به اندازه کافی محروم می‌گردند. (مانند هنگامی که که یک لوله آب به دلایل مختلفی تنگ شود و نتواند به خوبی آبرسانی کند.
در این صورت ، در حالت استراحت ممکن است اشکالی برای فرد ایجاد نشود ،, اما وقتی که قلب مجبور باشد کار بیشتری انجام دهد و مثلا شخص بخواهد چند پله را بالا برود، شریانهای کرونری نمی‌توانند بر اساس نیاز اکسیژن این عضلات ، به آنها خون و اکسیژن برسانند و در نتیجه شخص در هنگام بالا رفتن از پله‌ها دچار درد سینه و آنژین قلبی می‌گردد. در چنین مواقعی اگر فرد کمی استراحت کند، درد معمولا از بین خواهد رفت. اگر یک شریان کرونری به علت مسدود شدن آن توسط یک لخته خون ، به طور کامل جلوی خونرسانی‌اش گرفته شود، قسمتی از عضله قلب که دیگر خون به آن نمی‌رسد، خواهد مرد و این یعنیسکته قلبی. 
25 فروردين 1391برچسب:, :: 20:15 ::  نويسنده :

 

 

تاریخچه ی کشف گروه های خونیگروه های خونی
 انتقال خون یا اجزای خون از شخصی به شخص دیگر از صدها سال پیش انجام می شده است. بسیاری از بیماران پس از انتقال خون می مردند تا این که در سال ۱۹۰۱، یک پزشک استرالیایی به نام " کارل لندشتاینر" گروه های خونی انسان را کشف کرد. از آن زمان به بعد، انتقال خون ایمن تر شده است. فعالیت های لندشتاینر امکان تعیین گروه های خونی را فراهم کرد و به ما امکان داد انتقال خون را با اطمینان بیشتری انجام دهیم. وی به خاطر این کشف بزرگ جایزه نوبل پزشکی سال ۱۹۳۰ را به خود اختصاص داد. ( می خواهم بیشتر بدانم) 
مخلوط کردن خون دو فرد ممکن است به تجمع اجزای خون در کنار یکدیگر منجر شود. در این حالت خون " کپه کپه" به نظر می رسد. گلبول های قرمزی که کنار هم جمع شده اند می توانند باعث واکنش های خطرناکی در بدن شوند. این واکنش ها می توانند نتایج مرگ باری داشته باشند. لندشتاینر کشف کرد که کپه کپه شدن خون زمانی رخ می دهد که فرد دریافت کننده خون، پادتن ضد گلبول های فرد دهنده را در خون خود داشته باشد.  
 
 ● خون از چه اجزایی تشکیل شده است؟ 
یک انسان بالغ حدود ۶ ۴ لیتر خون دارد که در سر تا سر بدنش در حال گردش است. خون کارهای مهمی انجام می دهد اما انتقال اکسیژن به بخش های مختلف بدن، مهم ترین کار آن است. خون از چند نوع سلول شناور و مایعی به نام پلاسما تشکیل شده است. 
سلول های قرمز خون که گلبول های قرمز نیز نامیده می شوند حاوی هموگلوبین اند. این پروتئین به اکسیژن متصل می شود. گلبول های قرمز اکسیژن را به بافته های بدن می رسانند و دی اکسید کربن را از محیط آن ها دور می کنند. 
سلول های سفید خون که گلبول های سفید نیز نامیده می شوند با عوامل عفونی مبارزه می کنند. 
پلاکت ها. به لخته شدن خون کمک می کنند. برای مثال، وقتی جایی از بدنمان بریده می شود، آن ها با تسهیل لخته شدن خون مانع خونریزی شدید می شوند. 
پلاسما. حاوی املاح و پروتئین های متنوعی است.
 
نگاه کلی 
 
گاهی دیده می‌شود که خون شخصی را به شخص دیگری تزریق می‌کنند خون شخص دهنده در بدن فرد گیرنده لخته می‌کند و رسوب می‌دهد. چگونگی این عمل با انعقاد خون متفاوت است و به وجود گروه‌های خونی مختلف مربوط می‌شود. در سطح خارجی گلبول‌های قرمز افراد دو نوع آنتی ژن از جنس پروتئین وجود دارد که به نامهای
A و B معروف هستند. برخی افراد آنتی ژن نوع A و برخی نوع B ، برخی هر دو آنتی ژن A و B را دارا هستند و برخی هیچ یک از آنتی ژنها را ندارند این افراد را به ترتیب در گروه های خونی AB ، B ، A و O قرار می‌دهند.
بیان آنتی ژنهای گروههای خونی تحت کنترل ژنهای خاصی است و توارث آنها از قوانین ساده مندل تبعیت می‌کند. برای هر سیستم گروه خونی ، تعداد متغیری از آللهای مختلف وجود دارد. آللها به نوبه خود تعداد متغیری از آنتی ژنهای غشایی گلبول قرمز را کنترل می‌نمایند. حیوانات سالم علاوه بر داشتن آنتی ژنهای گروههای خونی بر سطح خود ممکن است واجد آنتی بادیهای سرمی بر علیه آنتی ژنهای گروه خونی که خود فاقد آنها نیز هستند، ‌باشند. مثلا افرادی که گروه خونی آنها فاقد آنتی ژن A است، در سرم خود آنتی بادی بر ضد آنتی ژن A دارند. تصور می‌شود این آنتی بادیهای طبیعی حاصل برخورد با گلبولهای قرمز گروه A نبوده بلکه متعاقب تماس با آنتی ژنهای مشابهی هستند که در طبیعت به وفور یافت می‌شوند.
انتقال خون 
گلبولهای قرمز را می‌توان به سهولت از حیوانی به حیوان دیگر انتقال داد. اگر گلبولهای قرمز فرد دهنده ، آنتی ژنهای مشابه با گلبولهای قرمز گیرنده داشته باشند، پاسخ ایمنی در حیوان گیرنده گلبول ایجاد نمی‌شود. اما اگر گیرنده آنتی بادیهایی بر علیه آنتی ژنهای گلبول قرمز دهنده داشته باشد، در آن صورت گلبولهای دهنده در معرض خطر تهاجم سریع قرار خواهند گرفت. زمانی که این آنتی بادیها به آنتی ژنهای موجود در سطح گلبولهای قرمز بیگانه متصل گردند، ممکن است سبب همولیز و فاگوسیتوز این سلولها شوند. در صورت فقدان آنتی بادیهای طبیعی ، گلبولهای قرمز تزریق شده موجب برانگیخته شدن پاسخ ایمنی در فرد دریافت کننده خون می‌شوند. سپس گلبولهای تزریق‌شده مدتی در خون گردش می‌کنند.
دومین انتقال خون با این گلبولها یا گلبولهای شبیه به گلبولهای قبلی باعث تخریب سریع این گلبولها می‌گردد که منجر به بروز واکنشهای پاتولوژیک شدید می‌گردد. علایم این روند تخریبی ناشی از همولیز گسترده داخل عروقی است. این علایم عبارتند از : لرزش بدن ، فلج و تشنج و انعقاد داخل عروقی ، تب و پیدایش هموگلوبین در ادرار. درمان واکنشهای انتقال ناشی از چنین انتقال خونی شامل متوقف کردن انتقال خون و زیاد کردن حجم ادرار بوسیله یک دیورتیک می‌باشد، چرا که تجمع هموگلوبین در کلیه ممکن است موجب تخریب توبولهای کلیه شود. بهبود وضعیت فرد به دنبال حذف همه گلبولهای قرمز بیگانه حاصل می‌گردد.
انواع گروههای خونی (سیستم ABO) 
در سال 1901 میلادی کارل لاند اشتاینر ، ایمونولوژیست آلمانی برای نخستین بار ، وجود آنتی ژنهای گروه خونی بر روی گلبولهای قرمز و نیز آنتی بادیهایی بر علیه همان آنتی ژنها را در سرم انسان ثابت نمود. لاند شتاینر ، ابتدا گلبولهای قرمز را از سرم جدا کرد و سپس به مطالعه نتایج حاصل از مخلوط کردن سرم و گلبولهای قرمز افراد مختلف پرداخت. وی دریافت که سرم بعضی از افراد قادر به آگلوتینه کردن گلبولهای قرمز برخی دیگر از افراد می‌باشد، اما بر روی گلبولهای قرمز همه افراد موثر نیست. در تجزیه و تحلیل نتایج ، او فهمید که می‌توان افراد را از نظر گروههای خونی به گروههایی تقسیم نمود:

گروه خونی
A : آنتی ژن نوع A را سطح گلبول قرمز خود دارند و در پلاسمای خونشان نیز آنتی کور B (ضد آنتی ژن B) را دارا هستند.

گروه خونی
B : آنتی ژن نوع B را در سطح گلبو لهای قرمز خود را دارند و در پلاسمای خونشان نیز آنتی کور A (ضد آنتی ژن A) را دارند.

گروه خونی
AB : آنتی ژن نوع A و B را در سطح گلبولهای قرمز خود را دارند و در پلاسمای خونشان نیز هیچ یک از آنتی کورها را ندارند.

گروه خونی
O : هیچ یک از آنتی ژنها را در سطح گلبولهای قرمز خود ندارند ولی هر دو آنتی کور را دارا هستند.
نحوه تعیین گروه خونی 
برای پی بردن به گروه خونی هر کس ، مقداری از خون را با آنتی کورهای معین شده A یا B مخلوط می‌کنیم. از تولید یا عدم تولید رسوب که در اثر به هم چسبیدن گلبولهای قرمز ایجاد می‌شود می‌توان گروه خونی شخصی را معین کرد. اگر بخواهیم به فردی از گروه خونی B خون تزریق کنیم، چون پلاسمای خون او آنتی کور A را دارد نمی‌توان خونی را که دارای آنتی ژن A باشد به او داد. این آنتی ژن در گروه های A و AB یافت می‌شود پس او نمی‌تواند از این گروهها ، خون دریافت کند.
رسوب خونی 
گروه خونی A : با آنتی کور B رسوب نمی‌دهد ولی با آنتی کور A رسوب می‌دهد. 
گروه خونی B : با آنتی کور B رسوب می‌دهد ولی با آنتی کور A رسوب نمی‌دهد. 
گروه خونی AB : با هر دو آنتی A و B رسوب می‌دهد. 
گروه خونیO : با هیچ یک از آنتی کورهای A و B رسوب نمی‌دهد. 
درصد گروههای خونی در مردم 
در میان جمعیت مردم در حدود 42 درصد گروه خونی A حدود 9 درصد گروه خونی AB و 42 درصد گروه خونی O را دارا هستند. با این وجود لازم به ذکر است که یک آنتی ژن گروه خونی هیچگاه نمی‌تواند به همراه آنتی بادی ضد خود در بدن یک فرد وجود داشته باشد. زیرا در آن صورت وقوع همولیز ، گردش خون را مختل نموده و گلبولهای فرد تخریب می‌شود. گروههای خونی O ، AB ، B ، A نمایانگر فتوتیپ گلبولهای قرمز یک فرد است که مطابق با یک سیستم ساده که متشکل از سه ژن آللیA ، B ، O می‌باشد، به ارث می‌رسند.
افرادSecretor , Nonsecretor 
تقریبا 75% از انسانها مواد آنتی‌ژن A و B را نه تنها در سطح غشای سلولی بلکه به صورت آزاد در ترشحات مختلف نظیر سرم ، ادرار ، بزاق دارا می‌باشند. مواد آنتی ژن گروه خونی در سطح غشای سلولی به مولکولهایی از جنس گلیکوپروتئین متصلند. این صفت بوسیله یک ژن به نام Se= Secretor کنترل می‌گردد. عمل ژن se در صورتی که وجود داشته باشد کنترل اتصال ساده آنتی ژنی به مولکولهای گلیکو‌پروتئینی است. در افراد هموزیگوت مغلوب اتصال مواد آنتی ژنی به مولکولهای گلیکو‌پروتئین تحت کنترل نبوده ، در نتیجه آنتی ژنهای A و B اجازه حضور در مایعات بدن را نمی‌یابند.
سیستم RH 
در سال 1940 ، لاندشتاینر و وینر نشان دادند آنتی بادیهایی که بر علیه گلبولهای قرمز میمون رزوس (Rhesus) تولید می‌گردد، قادرند گلبولهای قرمز 85% از جمعیت انسانی را نیز آلگوتینه نمایند. این آنتی بادیها بر علیه مولکولی که (RH) نامیده شده ، بوجود می‌آمدند و افرادی را که واجد این مولکول بودند Rh مثبت نام گرفتند و به 15 درصد بقیه که فاقد این مولکول بودند، افراد Rh منفی اطلاق گردید. آنتی‌بادیهای طبیعی بر علیه آنتی ژنهای Rh در بدن تولید نمی‌شوند.
بیماری همولیتیک نوزادان 
بیماری همولیتیک نوزادان معمولا زمانی بوجود می‌آید که یک مادر Rh منفی حامل جنین Rh مثبت باشد. بطور طبیعی گلبولهای خون جنین به واسطه لایه‌هایی از سلولهای ترفوبلاست از گردش خون مادر جدا شده است. اما در اواخر حاملگی و بخصوص در حین تولد نوزاد ، گلبولهای قرمز جنین ممکن است وارد گردش خون مادر شوند. همین که این گلبولها به جریان خون مادر برسند به عنوان یک عنصر خارجی تلقی شده و پاسخ ایمنی مادر را جهت تولید آنتی بادی برمی‌انگیزند.
معمولا آنتی بادی بر علیه گلبولهای قرمز جنین قبل از تولد اولین بچه ساخته نمی‌شود. اما حاملگیهای مکرر نهایتا منجر به افزایش سطح آنتی بادی در خون مادر می‌شود. این آنتی بادیها پس از گذشتن از سلولهای ترفوبلاست مادر به گردش خون جنین می‌رسند و در آنجا با گبولهای قرمز جنین وارد واکنش شده و موجب تخریب آنها می‌شوند. ممکن است روند تخریب گلبولهای قرمز جنین به قدری شدید باشد که موجب مرگ جنین شود. از طرف دیگر جنین ممکن است زنده بماند و در یک وضعیت آنمیک شدید و همراه با یرقان متولد شود.
بدن جنین ممکن است در راه تلاش جهت جبران گلبولهای از دست رفته گلبولهای قرمز نابالغ را از مغز استخوان به داخل خون آزاد نماید. تخریب گسترده گلبولهای قرمز جنین می‌تواند منجر به آزاد شدن مقادیر سمی بیلی ‌روبین به داخل جریان خون شود. از آنجایی که کبد جنین هنوز نابالغ است، این بیلی روبین ممکن است در سلولهای مغز رسوب نموده و موجب آسیب شدید مغز گردد.
 
25 فروردين 1391برچسب:محمدجواد, :: 20:5 ::  نويسنده :

 

White Blood Cell Count (WBC 
هدف: شمارش گلبول سفید در یک میلیمتر مکعب خون
 
 
WBC یا همان گلبول های سفید :
مسئول  حفظ و تداوم فعالیت های مبارزه با عفونت و التهاب هستند .
میزان WBC در خون :
در بالغین :               11000_ 4500    میلی لیتر
در نوزادان :              9000 _ 3000     میلی لیتر
میزان WBC در ادرار :
                                      1-0
در ادرار طبیعی WBC یا بسیار کم است یا اصلا وجود ندارد . وجود گلبول های سفید زیاد در ادرار را پیوری می گویند .
وجود WBC به مقدار زیاد نشان دهنده عفونت شدید دستگاه ادراری است . در انالیز میکروسکوپی ادرار وجود 5 تا 10 WBC  در تکنیک HPF  موید عفونت دستگاه ادراری است .  
لکوسیتوز:
به بالا رفتن میزان گلبولهای سفید لکوسیتوز می گویند .
این پدیده در ارتباط با میزان تهاجم باکتری بوده و در پاسخ به عفونت رخ می دهد .
مقدار گلبول سفید بین 17000_11000 را لکوسیتوز خفیف می گویند .
افزایش گلبول سفید تا بیشتر از 30000 حالت شدید و خطرناک لکوسیتوز است .
لکوپنی :
کاهش تعداد گلبول های سفید را لکوپنی می گویند .
اگر تعداد گلبول های سفید 5000 _ 3000 باشد لکوپنی خفیف ولی اگر تعداد ان از 2500 کمتر باشد لکوپنی شدید و خطرناک محسوب می شود .
دلایلی که باعث افزایش  مقدار  WBC می شود :
عفونت _ التهاب _ لوسمی
دلایلی که باعث کاهش WBC می شود :
انمی اپلاستیک  _ انمی پرنیسیوز ( نوعی کم خونی ) _ دپرسیون مغز استخوان_ بعضی از عفونتها یا بیماریهای انگل
وسایل مورد نیاز: 
لام هموسیتومتر(بهتر است نئوبار باشد)، لامل سنگین، پیپت ملانژورسفید، لوله لاستیکی (مکنده)حدود ۲۵ سانتیمتر، محلول رقیق کننده ی مارکانو(۲ml اسید استیک+ ۹۸ml آب مقطر) ، محلول کریستال ویوله یا بلودومتیلن۱%، میکروسکوپ 
لام نئوبار یا توما:
از دو مستطیل شفاف در وسط تشکیل شده است که دارای درجه بندی برای شمارش گلبول سفید و قرمز است. هر مستطیل در زیر میکروسکوپ به صورت یک مربع ۳ میلیمتری که به ۹ مربع ۱ میلیمتری تقسیم شده است مشاهده می شود. مربع هایی که در چهارگوشه قرار دارند مسئول شمارش گلبول سفید می با شند و مربعی که در وسط قرار دارد دارای تقسیم بندی ریزی است که برای شمارش گلبول قرمز می باشد 
 پیپت ملانژورسفید
 white bead in the bulb: 
این پیپت برای رقیق کردن خون بکار میرود که درحباب آن یک مهره سفید وجود دارد، روی پیپت ملانژور سفید سه عدد ۵/۰ و ۱ و ۱۱ قرار دارد.
روش کار:
ابتدا نوک انگشت را توسط پنبه آغشته به الکل ضد عفونی میکنیم . بعد توسط یک ضربه لانست نوک انگشت را سوراخ کرده، خون جریان پیدا میکند و یک ملانژور سفید تمیز وخشک انتخاب می کنیم سپس ملانژور را افقی نگه میداریم و  خون را تا علامت1داخل ملانژورمیکشیم (اگر خون به خوبی  بالا نرفت لوله لاستیکی رابه ته ملانژور وصل میکنیم و سر دیگر لوله را دردهان میگذاریم نوک ملانژور را داخل خون میگذاریم و با دهان خون را بالا می کشیم).
مهم است که از ورود حباب هوا  به داخل ملانژور جلوگیری به عمل بیاوریم به این منظور ملانژور را به طور کامل داخل خون میگذاریم . 
خون نوک و اطراف ملانژور را با پنبه خوب پاک میکنیم 
چند سی سی از محلول رقیق کننده (محلول مارکانو) را در یک شیشه ساعت میریزیم. نوک ملانژور را داخل محلول مارکانو قرار میدهیم و ماده رقیق کننده را تا 
۱۱ به درون ملانژور میکشیم. 
لوله لاستیکی را از ملانژور جدا میکنیم. سر و ته ملانژور را بین دو انگشت شست و سبابه نگه میداریم. به مدت ده دقیقه محتوی ملانژور را مخلوط میکنیم. سپس ملانژور را به مدت 
۵ دقیقه روی شیکر(ویبراتور) قرار میدهیم. 
توجه ! اگر بعد از این مدت محتوی ملانژو ر بلافاصله برای شمارش مورد استفاده  قرارنگیرد مخلوط کردن مجدد قبل استفاده ضروری است 
لام هموسیتومترتمیز را روی میز صاف و تراز قرار میدهیم، لامل سنگین تمیز را روی لام قرار میدهیم، ملانژور را عمودی میگیریم، 
۱ تا۲ قطره اول محتوی ملانژور را دور میریزیم. با گذاشتن انگشت سبابه در ته ملانژور ریختن محتوی ملانژور را در اختیار میگیریم. یک قطره کوچک از محتوی ملانژور را توسط قراردادن نوک ملانژور در بین لام و لامل هدایت میکنیم بطوریکه مخلوط خون و ماده رقیق کننده به منطقه شمارش نفوذ کند، اگر ماده به درون شیارها نفوذ کند باید لام را شسته خشک کرده مجدداً مورد استفاده قرار میدهیم. 
چند دقیقه لام را ثابت میگذاریم تا سلولها بیحرکت شوند. لام را زیر میکروسکوپ قرار میدهیم با عدسی  10
xمورد مطالعه قرار میدهیم و چهار مربع بزرگ واقع در چهار گوشه صفحه مدرج را شمارش میکنیم.
محاسبه تعداد گلبولهای سفید
هر ضلع مربع بزرگ ۱ میلیمتر است .لام و لامل را چنان دقیق وماهرانه ساخته اند بطوریکه وقتی لامل روی لام قرار میگیرد دقیقا ارتفاع(فاصله)لام تا لامل  ۰.۱ میلی متر می شود بنابراین حجم واقع دریک مربع بزرگ میشود یکدهم میلی مترمکعب
چون گلبولها را در چهار مکعب مستطیل شمارش کرده ایم حجم چهارمکعب مستطیل میشود چهاردهم میلی متر مکعب. ضریب رقت بوسیله ملانژور ۲۰/۱ است یعنی خون به نسبت یک به بیست رقیق میشود
به عبارت دیگر ما گلبول های سفید خون رادرحجمی برابر با یک پنجاهم میلی متر مکعب حساب میکنیم در نتیجه واضح است باید تعداد کل گلبولهای شمارش شده در چهار مربع در عدد ۵۰ ضرب شود
مثال: تعداد گلبولهای شمارش شده درچهار مربع بزرگ واقع در چهارگوشه ۱۸۵ عدد می باشد بنابراین تعداد کل گلبولهای سفید خون ۹۲۵۰ عدد در میلی مترمکعب میشود.
19 فروردين 1391برچسب:, :: 10:38 ::  نويسنده : و

خوب بود مرسی منتظر مطالب بعدی هستم

19 اسفند 1390برچسب:, :: 19:16 ::  نويسنده : و

1- سن تقريبي كره ي زمين جدود چهار ميليارد وپانصد ميليون سال است.

2- كره ي زمين از پنج قاره با مساحت هاي ذيل تشكيل شده است:

الف- قاره ي آسيا000/200/44 كيلومتر مربع

ب-   قاره ي آفريقا000/800/29 كيلومتر مربع

ج-   قاره ي آمريكاي شمالي و مركزي 000/397/24 كيلومتر مربع

      قاره ي آمريكاي جنوبي 000/921/17 كيلومتر مربع

      و در مجموع كل قاره ي آمريكا 000/318/44 كيلومتر مربع

د-    قاره ي اروپا 000/050/10 كيلومتر مربع

ه -  قاره ي استراليا و جزاير آرام 000/000/9 كيلومتر مربع

3- مساحت كل كره ي زمين 000/100/510 كيلومتر مربع است كه از اين مقدار 71% آن آب و 29% بقيه را خشكي   

     فراگرفته است.

4- حجم كره ي زمين 000/210/841/000/082/1 كيلومتر مكعب است.

5- وزن تقريبي كره ي زمين حدود 6 كاترليون است: قطر كره ي زمين از خط استوا 755/12 كيلومتر است.

6- خط استوا 761/400 كيلومتر طول دارد يا به عبارت ديگر محيط تقريبي كره ي زمين.

7- شعاع متوسط كره ي زمين 6370 كيلومتر است.

8- بلندترين نقطه ي كره ي زمين قله ي اورست در كوه هاي هيماليا ست كه8886 متر ارتفاع دارد و ژرف ترين نقطه ي زمين نقطه اي در اقيانوس آرام و در نزديكي مجمع الجزاير فيليپين است كه 11521 متر عمق دارد.

12 اسفند 1390برچسب:, :: 13:44 ::  نويسنده : و

 
اسکلت بدن انسان
اسکلت بدن هر فرد از تعدادی استخوان درست شده است . این استخوان ها ساختار بدن را می سازند و باعث حرکتِ بدن می شوند و همچنین از اعضای داخلی بدن محافظت می کنند ضمناً انسان بالغ ۲۰۶ استخوان دربدن دارد (شکل بالا)؛ حالا استخوانها ی بدنمان را بررسی می کنیم .

اسکلت بدن هر فرد از تعدادی استخوان درست شده است . این استخوان ها ساختار بدن را می سازند و باعث حرکتِ بدن می شوند و همچنین از اعضای داخلی بدن محافظت می کنند ضمناً انسان بالغ ۲۰۶ استخوان دربدن دارد (شکل بالا)؛ حالا استخوانها ی بدنمان را بررسی می کنیم .

استخوان ها از چه چیزی ساخته شده اند ؟

اگر در موزه یک اسکلت واقعی یا فسیل دیده باشید فکر می کنید همه استخوان های آنها مرده اند . هر چند استخوان هایی که در موزه می بینید خشک ،سخت و شکننده هستند ولی با استخوان های بدن شما فرق می کنند یعنی استخوان هایی که اسکلت بدن شما را می سازند زنده اند و همیشه مثل سایر اعضای بدن رشد و تغییر می کنند .

همه استخوان های بدن تقریبا از مواد مشابه ساخته شده اند ؛ خارجی ترین لایه آن که قسمت صاف و سخت می باشد از استخوان فشرده درست شده است و وقتی اسکلتی را نگاه می کنید این قسمت قابل رویت می باشد .

درون استخوان فشرده چند لایه استخوان حفره دار وجود دارد که شبیه اسفنج می باشند .استخوان حفره دار مثل استخوان فشرده سخت نیست ولی باز هم خیلی محکم است.

دربسیاری از استخوان ها ، استخوان فشرده از قسمت درونی محافظت می کند یعنی از مغز استخوان که ژله مانند است و وظیفه اش ساختن سلول های خونی است .





استخوان چگونه رشد می کنند ؟

وقتی هنوز بچه هستید دست ها ، پاها و سایر اعضای بدنتان کوچک است ، کم کم که رشد می کنید و بزرگ می شوید، همه اعضا کمی بزرگ می شوند ازجمله استخوان ها .

بدن یک کودک هنگام تولد حدود ۳۰۰ استخوان نرم دارد ؛ این استخوان ها کم کم با هم جوش می خورند و ۲۰۶ استخوانی که بزرگسالان دارند تشکیل می دهند . بعضی از استخوان های کودکان از مواد نرم و انعطاف پذیری درست شده اند که به آن غضروف می گویند . در دوران کودکی درحالیکه رشد می کنید غضروف ها هم رشد می کنند و کم کم استخوان می شوند ، البته با کمک کلسیم غضروف ها تا ۲۵ سالگی سخت می شوند و در این سن تمام استخوان ها شکل گرفته اند . بعد از این غضروف ها دیگر رشد نمی کنند و استخوانهایی که به اندازه کافی رشد کرده اند اسکلتی را تشکیل می دهند که خیلی قوی و سبک است.





ستون مهره ها

ستون مهرها قسمتی از اسکلت است که به راحتی می توان آن را امتحان کرد دست خود را روی وسط کمر بکشید با انگشتان آنها را لمس می کنید .

ستون مهره ها به شما در چرخیدن خم شدن و ایستادن کمک می کنند ، همچنین از نخاع حفاظت می کند؛ نخاع بسته بزرگی از اعصاب است که اطلاعات را از مغز به سایر اعضای بدن می فرستد . ستون مهره ها دارای بیش از یک و یا حتی دو استخوان است . ستون مهره ها از ۲۶ استخوان تشکیل شده که به این استخوان ها ستون فقرات می گویند ضمناً هر مهره مانند یک حلقه می باشد .

مهره های ستون فقرات پنج نوع هستند ؛ هر قسمت کار متفاوتی انجام می دهد ؛ هفت مهره اول در بالا را مهره های گردنی می گویند که پشت سر و گردن قرار دارند . وزن سر سنگین است و این مهره ها وزن سر را تحمل می کنند .

زیر مهره های گردنی دوازده مهره قرار گرفته و مهره های قفسه سینه نام دارد و دنده ها را محکم می کند.

زیر مهره های قفسه سینه پنج مهره کمری قرار گرفته است .

زیر مهره های کمر، ساکرال (نشیمنگاه) قرار دارد ، پنج مهره که به هم وصل شده اند . و بالاخره درانتهای ستون فقرات استخوان دنبالچه قرار دارد که از چهار مهره به هم متصل شده درست شده است ، این قسمت خیلی مهم است چون وزن بدن را تحمل می کند و مرکز خوبی برای تحمل وزن می باشد ؛ پس وقتی یک کوله پشتی را بلند می کنید مهره های کمری ، نشیمنگاه و استخوان دنبالچه به شما نیرو می دهند ؛ وقتی می پرید یا پیاده روی می کنید این قسمت ها تعادل شما را حفظ می کنند .

بین هر مهره دیسکهای کوچکی قرار دارد که جنس آن غضروف می باشد . دیسک ازساییده شدن مهره ها جلوگیری می کند و ضربه های ستون مهره ها را می گیرد . وقتی می پرید یا می چرخید یا نیزه ای پرتاب می کنید دیسک از مهره ها حفاظت می کند و مانع آسیب رساندن به آنها می شود .



قفسه سینه
قلب ، ریه ها و کبد اعضای مهمی هستند، دنده ها از آنها محافظت می کنند . دنده ها مثل قفسی دور سینه هستند که لمس کردن آنها راحت می باشد ، انگشتان دست را روی سینه حرکت دهید آنها را لمس می کنید . اگر نفس عمیق بکشید دنده را در جلوی بدن به آسانی لمس خواهید کرد . بچه هایی که لاغر هستند دنده های آنها زیر پوستشان مشخص است .

دنده ها جفت جفت هستند و در هر طرف بدن دقیقاً جفت و یکسان می باشند بیشتر افراد دوازده جفت دنده دارند بعضی ها بیشتر از دوازده تا و بعضی ها کمتر آن دارند . همه دنده ها به ستون مهره های پشت ، درست در جایی که مهره های قفسه سینه آنها رانگه می دارند متصل شده اند . هفت جفت دنده اول قفسه سینه به جلوی جناغ سینه متصل هستند .جناغ سینه استخوان محکم در وسط سینه است که دنده ها را در جای خودشان نگه می دارد . بقیه دنده ها مستقیماً به جناغ سینه متصل نیستند . دو یا سه جفت دنده باقیمانده با بافت غضروفی به دنده های بالایی وصل می شوند .

دو جفت آخر آنها را دنده های متحرک می گویند . چون به جناغ سینه و دنده های بالایی وصل نیستند .نگران نشوید این دنده ها به هر طرفی حرکت نمی کنند و مثل دنده های بالایی به ستون فقرات پشت کمر متصل هستند .



استخوان جمجمه
استخوان جمجمه از مغز که مهمترین قسمت بدن است محافظت می کند . با گذاشتن دست روی سر می توانید آن را لمس کنید . مخصوصاً در پشت سر و چند سانتیمتر بالاتر از گردن . استخوان جمجمه از استخوان های متفاوتی درست شده است . بعضی از این استخوان ها از مغز محافظت می کنند و بعضی چار چوپ صورت را می سازند اگر دستتان را زیر چشم تان بگذارید بر جستگی هایی را لمس می کنید که حفره ای شکل هستند و چشمها در آن قرار دارند .

کوچکترین استخوان کل بدن، در سر قرار دارد و آن استخوان رکابی پشت پرده گوش می باشد که حدود ۶/۲تا ۳/۳ میلمتر طول دارد .

دوست دارید بیشتر درمورد استخوان جمجمه بدانید ؟‌ استخوان آرواره زیرین تنها استخوان سر است که می توانید حرکت دهید . آرواره باز و بسته می شود و شما می توانید صحبت کنید یا غذا بجوید .

جمجمه تازمانیکه بچه بوده اید فرق می کرد . همه نوزادان وقتی متولد می شوند فاصله ای بین استخوانهای جمجمه شان وجود دارد . این فاصله امکان حرکت استخوان ها بسته شدن و حتی روی هم قرار گرفتن آنها هنگام تولد را امکان پذیر می کند . وقتی کودک رشد می کند فاصله بین استخوان ها کم کم بسته می شود و ازبین می رود . مفصل های مخصوصی که به آنها بخیه می گویند استخوان های جمجمه را به هم متصل می کند .



استخوان دست
وقتی پشت کامپیوتر می نشینید و تایپ می کنید یا خیاطی می کنید یا حتی موقع غذا خوردن از استخوانهای انگشتان ، دست ، مچ و بازو استفاده می کنید .

هر بازو به استخوان شانه یا استخوان کتف متصل است . استخوان کتف یک استخوان مثلثی شکل است که در گوشه بالای دو طرف قفسه سینه در پشت قرار گرفته .

ساق دست از سه استخوان تشکیل شده است : بازو که بالای آرنج است ، زند زیرین و زند زبرین که زیر آرنج قرار گرفته اند . هر یک از این استخوان ها در انتها پهن هستند و در وسط باریکتر و باعث قویتر شدن آنها در محل اتصال است . در انتهای زند زیرین و زبرین هشت استخوان کوچکتر قرار دارد که باعث حرکت یا چرخش مچ شده اند .

بخش مرکزی دست از پنج استخوان جداگانه درست شده است. به جز انگشت شست که دو تا استخوان دارد ، هر انگشت دست دارای سه استخوان است . در مجموع بین مچ ، دست و انگشت ۵۴ استخوان وجود دارد و همه برای برداشتن اشیاء ، نوشتن ، گوشی برداشتن یا پرتاپ توپ کمک می کنند .

استخوان پا

مطمئناً استخوان دست و بازو و انگشت برای برداشتن گوشی قوی هستند ولی فکر می کنید موقع دیدن چه استخوان هایی به بدن کمک می کنند ؟ خوب استخوان های پا !!!

استخوان های پا به استخوان های گرد که به آن لگن می گویند متصل هستند . لگن ساختار کاسه ای شکل که ستون فقرات را کمک می کند در جلوی دو استخوان باسن و پشت ساکرال و نشیمنگاه قرار دارد . لگن حلقه های محکم محافظتی اطراف قسمت هایی از دستگاه گوارش ، ادراری و تناسلی می باشد .

استخوان های پا خیلی بلند و قوی هستند و وزن بدن را تحمل می کنند استخوانی که از لگن به زانو وصل می شود را استخوان ران می گویند و بلند ترین استخوان بدن بشمار می آید .

در زانو استخوان مثلثی شکلی قرار دارد که به آن کشکگ زانو می گویند و از مفصل زانو محافظت می کند .

زیر زانو دو استخوان دیگر قرار دارد که به آنها درشت نی و نازک نی می گویند . درست مثل سه استخوان دست ، انتهای سه استخوان پا هم پهن تر و وسط آنها باریک تر است ؛ مچ پا کمی با مچ دست فرق می کند ؛ مچ پا سه استخوان بزرگتر و چهار استخوان کوچک دارد ولی قسمت مهم استخوان پا هم مثل استخوان دست است . هر انگشت پا سه استخوان دارد . جز شست پا که فقط دو استخوان دارد . هر دو پا و مچ جمعاً ۵۲ استخوان دارند. مردم از پا و انگشت پا برای برداشتن اشیا و نوشتن استفاده نمی کنند ولی برای دو کار مهم از آنها استفاده می کنند : ایستادن و راه رفتن ، بدون همکاری همه استخوانهای پا تعادل بدن امکان پذیر نیست ؛ استخوان های پا مرتب چیده شده اند و تقریباً پهن هستنتد و در ایستادن به بدن کمک می کنند دفعه بعد که قدم زدید به پاها نگاه کنید و از خداوند بزرگ که انگشتهای پا را آفریده تشکر کنید !!!



مفصل ها
جاییکه را که دو استخوان به هم وصل می شوند را مفصل می گویند . مفصل ها یا متحرک هستند یا ثابت .

مفصل های ثابت در جای خود ثابت هستند و اصلاً حرکت نمی کنند . جمجمه تعدادی مفصل ثابت دارد ( که به آن بخیه می گویند ) و استخوان جمجمه سر افراد جوان را می بندند . یکی از این مفاصل مفصل جداره جمجمه است که بزرگترین مفصل جمجمه بشمار می آید و در پشت جمجمه در کناره های آن قرار دارد .

بعضی مفصل های متحرک به شما امکان دوچرخه سواری ، خوردن و بازی می دهند ؛ بعضی دیگر به شما کمک می کنند بچرخید ، خم شوید و قسمت های مختلف بدن را حرکت دهید . بعضی از مفاصل متحرک مثل آنهایی که در ستون فقرات هستند فقط کمی حرکت می کنند و بقیه حرکت زیادی دارند . به یکی از انواع مفصل ها که حرکت زیاد دارد مفصل لولایی گفته می شود . زانو و آرنج مفصل لولایی دارندکه به خم کردن دست و پا کمک می کند . این لولا ها مثل لولای درب اتاق است همانطور که لولا ی درب اتاق را هی باز می کند شما هم دست یا پاهایتان را در یک جهت می توانید خم کنید . مفصل های کوچک دیگری نیز در انگشتان دست و پا قرار دارند .

نوع مهم دیگری از مفصل های متحرک مفصل گوی و کاسه ای است . این مفصل ها در شانه و باسن قرار دارند . آنها از یک استخوان که انتهای آن گرد و درون استخوان دیگری شبیه فنجان جای گرفته است ساخته شده اند . مفصل های گوی و کاسه ای حرکت به چندجهت راممکن می سازند . اگر در جاییکه هستید فضای کافی دارید بازوهای خور را به همه جهات بچرخانید .

آیا تا به حال دیده اید کسی لولای درب را روغن کاری کند تا جیرجیر آن قطع یا روان تر شود ، خوب مفصل های بدن نیز مایع مخصوصی دارند که به آن مایع مفصلی (سینو ویال) می گویند و حرکت آنها را راحت می کند . استخوان ها در مفصل بوسیله رباط نگهداری می شوند که شبیه نخل های قوی و محکم هستند .





از استخوان ها مراقبت کنید

استخوان ها به شما کمک می کنند تا هر روز راه بروید و از خانه بیرون بیایید پس بیائید از آنها خوب مراقبت کنید. در اینجا چند توصیه برای محافظت و مراقبت از استخوانها شده است ، پس برای سلامتی خودتان لطفا توجه کنید:

_ ازاستخوان های جمجمه (که مغز درون آن است) با پوشیدن کلاه محافظ موقع دوچرخه سواری و ورزش های دیگر محافظت کنید .

_ وقتی اسکیت بازی می کنید زانو بند و مچ بند ببندید زیرا در این صورت اگر زمین بخورید زانو و آرنج و مچ دست از شما تشکر می کنند .

_ اگر ورزش فوتبال یا هاکی روی یخ انجام می دهید همیشه از تجهیزات مخصوص استفاده کنید .

_ از ارتفاعات بلند یا خطرناک نپرید . بسیاری از بچه ها در اثر پریدن دچار شکستگی استخوان شده اند. شکستگی استخوان به مرور زمان خوب می شود ولی زمانی زیادی می گیرد و برای شما خسته کننده است .

_ شیر و مواد لبنی ( مثل پنیر کم چرب ، ماست ، بستنی ) بخورید تا استخوان ها محکم و قوی شوند مواد لبنی کلسیم دارند به همین دلیل است که به محکم و قوی شدن استخوان کمک می کنند .

اگر با استخوان مهربان باشید آنها هم با شما مهربانند

11 اسفند 1390برچسب:, :: 22:47 ::  نويسنده :

 

دستگاه عصبی
دستگاه عصبی به دو قسمت دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه عصبی محیطی تقسیم می‌شود. دستگاه عصبی مرکزی شامل مغز و نخاع و دستگاه عصبی محیطی شامل عقده‌ها یا گره‌های عصبی و اعصاب بیرون از دستگاه عصبی مرکزی است.
 مقدمه
دستگاه عصبی با داشتن نورونها ، هدایت تحریکات را به عهده دارد. تحریکات را حس می‌کند به مغز می‌فرستد در مقابل بخش تحریک شده که تحریک را حس کرده است واکنش نشان می‌دهد. این تحریکات اکثر اوقات از طریق نورونهای واسط صورت می‌گیرد. زیرا به ندرت یک نورون بسیار بلند در بدن یافت می‌شود. تحریکات باعث تولید مواد شیمیایی می‌شوند، این واسطه‌های شیمیایی از راس انشعابات انتهایی اکسون و دندریت که غالب اندامکهای جسم سلولی را دارا هستند، تولید می‌شوند.
پرده‌های مغز و نخاع
سطح بیرونی مغز و نخاع توسط سه پرده یا شامه پوشیده شده است پرده بیرونی سخت شامه ، میانی عنکبوتیه و درونی نرم شامه نامیده می‌شود. سطح بیرونی پرده‌ها بوسیله مزوتلیوم پوشیده شده است.
نخاع
نخاع رابط مغز و قسمتهای دیگر بدن است اعصاب در فواصل معین به نخاع وارد و یا از آن خارج می‌شوند. اعصاب حسی از طریق ریشه‌های پشتی وارد نخاع می‌شوند اعصاب حرکتی ریشه‌های شکمی نخاع را ترک می‌کنند. دو ریشه پشتی و شکمی به هم متصل شده و اعصاب نخاعی را می‌سازند.
مقطع نخاع
مقطع نخاع دارای دو بخش خاکستری و سفید است بخش خاکستری تقریبا به شکل H در وسط نخاع قرار دارد. این بخش غالبا جسم سلولی و دندریت نورونهای فاقد میلین را در خود جای داده است. بخش خاکستری توسط بخش سفید با ستونهای شکمی ، جانبی و پشتی احاطه شده است. این ستونها دارای اعصاب میلین‌دار هستند. رنگ سفید این بخش به خاطر وجود میلین است ستونهای بخش سفید دارای رشته‌های بدون میلین هستند. بازوهای H به نام شاخهای پشتی و شکمی نخاع خوانده می‌شوند. شاخهای پشتی را آوران یا حسی و شاخهای شکمی را وابران یا حرکتی می‌نامند.
اعمال حرکتی نخاع
در نخاع بین سلولهای حسی و حرکتی تعداد زیادی ارتباطات چند نورونی وجود دارد که فعالیت آنها یا باعث آغاز حرکت و یا ممانعت از آن می‌شود این ارتباطات اساس رفلکسهای نخاعی است.حرکت رفلکسی به عنوان پاسخی در قبال تحریک حسی است. از نخاع ، 31 جفت عصب خارج می‌شود که بطور قرینه به اندامهای مختلف چپ و راست بدن می‌روند. محل خروج این اعصاب از فاصله بین مهره‌ها است. هر عصب دارای دو ریشه پشتی و شکمی است در مسیر ریشه پشتی یک گره عصبی هم وجود دارد که جسم سلولی نورونهای حسی در آن واقع است. ریشه شکمی نخاعی ، حرکتی است و رشته‌هایی که در آن قرار دارند فرمانها را از نخاع به طرف ماهیچه‌ها یا غده‌های بدن می برند. جسم سلولی مرتبط با این رشته‌ها در ماده خاکستری نخاع واقع است.
مغز
مغز بخشی از دستگاه عصبی مرکزی است که در بالای نخاع و درون جمجمه جای دارد این بخش از پایین به بالا شامل پیاز نخاع ، پل مغزی و مخچه ، مغز میانی ، مغز واسطه‌ای و نیمکره‌های مخ است.
نیمکره‌های مخ
دو نیمکره مخ توسط پلی از ماده سفید به نام جسم پینه‌ای بهم مربوطند. هر نیمکره با دو بخش سفید در وسط و خاکستری در قشر مشخص شده است. بخش خاکستری به ضخامت 3 - 2 میلیمتر این قسمت مخ را تشکیل می‌دهد. انواع نورونهایی که در قشر مخ وجود دارند عبارتند از: سلولهای افقی یا کانال ، هرمی ، ستاره‌ای یا دانه‌ای ، دوکی و چند شکلی. هر قسمت از قشر خاکستری مخ کار ویژه‌ای را برعهده دارد. مراکز مربوط به دریافت و تفسیر اطلاعات رسیده از اندامهای حسی مختلف مانند چشم و گوش و پوست در این قسمت واقع است. بخشی از قشر خاکستری مخ هم مرکز حرکات ارادی است.
مخچه
مخچه که تعادل بدن را حفظ می‌کند دارای بخش خاکستری در قشر و بخش سفید در مرکز است. قشر مخچه دارای سه طبقه است: طبقه ذره‌ای در بیرون ، دانه‌ای در درون ، و پورکنژ در وسط. مخچه بوسیله سه جفت پایک که شامل دسته‌هایی از تارهای عصبی می‌باشند با مغز میانی ارتباط برقرار می‌کند. در مرکز مخچه ، هسته‌های مرکزی مخچه قرار دارند. این هسته‌ها از جنس بخش خاکستری هستند که بوسیله بخش سفید احاطه شده است.

هسته‌های مرکزی مخچه از بیرون به درون عبارتند از: هسته دانه‌دار ، هسته سه گوش ، هسته مدور ، هسته فاسیتژیال که هر یک در درون دیگری قرار دارد. مخچه در کار کنترل فعالیتهای ماهیچه‌ای به مخ کمک می‌کنند. پیامهای حرکتی که از مخ به اندامها می‌رود. توسط مخچه ، تقویت و هماهنگ می‌شوند. برای کار چشمها و گوش داخلی وضعیت بدن را به مخچه خبر می‌دهند. در کل کارهای که مخچه انجام می‌دهد همگی غیر ارادی هستند.
بصل‌النخاع
این بخش را می‌توان به عنوان ناحیه وسیعی از نخاع تلقی نمود که شکل آن در انسان شبیه پیاز است. بصل‌النخاع بدون مرز مشخص با نخاع ارتباط حاصل می‌کند در حالی که با بخشهای فوقانی تر دارای مرزهای مشخصتر است. بصل‌النخاع از ماده سفید و رشته اعصابی تشکیل شده است و فعالیت اندامهای داخلی بدن مانند قلب ، ششها و اندامهای گوارشی را اداره می‌کند به همن سبب یکی از مهمترین اجزای مغز است و آسیب وارده به آن مرگ را به دنبال دارد.
عقده عصبی
یک عقده عصبی دارای تعداد زیادی نورون است که درون کپسولی از بافت پیوندی قرار گرفته‌اند. تعداد این نورونها ممکن است به 50000 عدد برسد در نتیجه اندازه عقده‌ها متفاوت است هر نورون عقده یک سلول گانگلیون خوانده می‌شود.
دستگاه عصبی محیطی
رشته‌های عصبی عقده‌های نخاعی- جمجمه‌ای و خودکار جزء اعصاب محیطی به شمار می‌روند و شامل سه گروه عصب است: اعصاب حسی که از اندامها به مغز و نخاع می‌روند، اعصاب حرکتی که از مغز و نخاع به ماهیچه‌ها و غده‌ها می‌روند و اعصاب مختلط که شامل رشته‌های حسی و حرکتی هستند.  
اعصاب پیکری و خودمختار
اعصاب حرکتی که از دستگاه عصبی مرکزی به اندامها می‌روند.
·بخش پیکری: که پیام انقباض را به سلولهای ماهیچه‌ای مخطط می‌برند و ارادی هستند.
·بخش خودمختار: که غیر ارادی است این اعصاب کار اندامهایی چون قلب ، کلیه ، شش و ... را اداره می‌کنند.
رشته این اعصاب خود به دو صورت سمپاتیک و پاراسمپاتیک نامگذاری می شوند. اعصاب سمپاتیک به دو ردیف گره عصبی واقع در دو طرف ستون مهره ها مرتبط هستند اعصاب سمپاتیک بدن را برای فعالیت بیشتر آماده می کنند. اعصاب پاراسمپاتیک برخلاف اعصاب سمپاتیک عمل می‌کنند مهمترین عصب پاراسمپاتیک از بصل‌النخاع آغاز می‌شود و پس از عبور از گردن به سینه و شکم می‌رسد.
 

 

 

۱٫اثر زبان
اثر خطوط و اشکال روی زبان درست همانند اثر انگشت عمل میکند . یعنی هر انسانی خطوطی کاملا منحصر به فرد روی زبانش دارد . از این رو اثر زبان میتواند به عنوان یکی از فاکتورهای تشخیص هویت مورد استفاده قرار بگیرد.
۲٫پوست انداختن
انسان نیز مانند دیگر پستانداران در هر هر لحظه در حال پوست انداختن است . طبق تحقیقات انسان در هر ساعت ۶۰۰ هزار ذره از پوست خود را در فضا پراکنده میکند . این مقدار برابر هفتصد گرم پوست در هر سال می باشد . به صورت میانگین انسان در سن هفتاد سالگی تقریبا به میزان پنجاه کیلوگرم پوست اندازی کرده است .
۳٫تعداد استخوان ها
جالب است بدانید که کودک انسان تعداد بیشتری استخوان نسبت به یک فرد بزرگسال دارد .ما زندگی مان را با ۳۵۰ استخوان شروع میکنیم ،اما در طول دوره رشد تا سن بلوغ به علت پیوستن استخوان ها به یکدیگر این مقدار به ۲۰۶ عدد استخوان کاهش پیدا میکند .
۴٫تغییرات معده
هر سه یا چهار روز یکبار تغییراتی در معده شما بوجود می آید. اسیدهای قوی که معده برای هضم غذا به کار میگیرد ، باعث تاثیراتی روی خود آن نیز می شود . البته معده مکانیزمی برای جلوگیری از هضم کامل خود دارد .
۵٫حافظه بویایی
حس بویایی ما به قدرت حس بویایی سگ سانان نمی باشد اما با این حال میتوانیم ۵۰ هزار رایحه مختلف را به خاطر بسپاریم.
۶٫طول روده باریک
طول روده های باریک تقریبا ۴ برابر بلندتر از قد متوسط انسان است . اگر روده های باریک به شکل کنونی خود نبودند ، طول آن ها به ۵ تا ۷ متر می رسید .
۷٫باکتری ها
در هر اینچ مربع از پوست بدن انسان نزدیک به ۳۲ میلیون باکتری زندگی میکنند . خوش بختانه اکثریت این باکتری ها بی ضرر می باشند.
۸٫بوی پا
منشا بوی پا ، مثل بوی زیربغل غدد عرقی می باشند . در یک جفت پا ۵۰۰ هزار غده تولید غرق در حال فعالیت می باشند که میتوانند روزانه نیم لیتر عرق تولید کنند.
۹٫سرعت عطسه
هوایی که موقع عطسه کردن از دهان خارج میشود بالغ بر ۱۶۰ کیلومتر در ساعت سرعت دارد.عطسه کردن فشار بسیار زیادی به بدن تحمیل میکند. محال است که بتوانید چشمان خود را هنگام عطسه باز نگه دارید.
۱۰٫مسیر خون
خون مسیر زیادی را در هر لحظه در بدنتان طی میکند . تقریبا نزدیک به ۱۰۰ هزار کیلومتر مسیر خونی در بدن وجود دارد . قلب این عضو حیاتی و پرکار بدن روزانه دو هزار گالن خون (برابر با ۷۵۰۰ لیتر) را در این مسیرها پمپاژ میکند.
۱۱٫مقدار بزاق
شما مایل به شنا در آب بزاق دهانتان نیستید ،اما جالب است بدانید که هر شخص به طور میانگین در طول زندگی اش نزدیک به ۲۴ هزار لیتر بزاق تولید میکند . این مقدار برای پرکردن دو استخر شنا کافیست.
۱۲٫صدای خر و پف
بعد از سن ۶۰ سالگی ، شصت درصد مردان و چهل درصد از خانوم ها شروع به خر و پف خواهند کرد.صدای خر و پف میتواند تا حد کرکردن پیش برود. عموما ً صدای خر و پف ۶۰ دسیبل می باشد که یعنی به بلندی صدای صحبت کردن معمولی اما این صدا میتواند تا ۸۰ دسیبل نیز پیش برود. ۸۰ دسیبل یعنی صدای یک دریل بادی که در حال نفوذ به بتن است . صدای بالای ۸۵ دسیبل برای گوش انسان بسیار مضر میباشد و ممکن است باعث کری شود.
۱۳٫رنگ و تراکم مو
هیچ میدانستید تراکم موی سر را از روی رنگ آن میشود تخمین زد؟ به طور میانگین هر انسان ۱۰۰ هزار پیاز مو روی سرش دارد . هرکدام از این پیازهای مو در طول زندگی انسان قادر به تولید ۲۰ تار مو میباشند. افرادی که موهای بلوند دارند از بیشترین میزان پیاز مو در مقایسه با دیگر رنگ ها سود میبرند، در نتیجه ایشان موهای پرپشت تری خواهند داشت. تعداد میانگین پیاز مو برای موهای بلوند ۱۴۶ هزار ، برای موهای مشکی ۱۱۰ هزار ، برای موهای قهوه ای ۱۰۰ هزار و در آخرین رده برای موهای قرمز ۸۶ هزار عدد میباشد .
۱۴٫رشد ناخن ها
اگر ناخن های دست تان نسبت به ناخن پای شما خیلی زودتر رشد میکند این کاملا طبیعی است . ناخن هایی که بیشتر در معرض استفاده قرار میگیرند زودتر رشد میکنند. ناخن انگشت های بلندتر و دستی که با آن مینویسید بیشترین رشد را دارند. به طور میانگین ناخن ها در هر ماه به اندازه یک دهم اینچ رشد میکنند.
۱۵٫وزن سر
جای تعجب ندارد که سر نوزادان کمی برای بدن آنها سنگینی میکند.سر هنگام تولد یک چهارم طول بدن را تشکیل میدهد . زمان بزرگسالی این طول به یک هشتم از درازای کلی بدن تقلیل می یابد.
۱۶٫نیاز به خواب
شاید بعضی اوقات بگویید که دارم از شدت خواب میمیرم ، اما به معنای کلمه منطوری نداشته اید . شما بدون خوردن غذا تا هفته ها زنده میمانید ، اما بعد از ۱۱ روز نخوابیدن ، برای همیشه به خواب خواهید رفت
 
9 اسفند 1390برچسب:, :: 22:47 ::  نويسنده : و

ساختار درونی زمین:

پدید آمدن زلزله های اخیر که حاصل جابجائی در پوسته زمین است، و انفجار مواد مذاب از یک آتشفشان فعال، تنها نمایشگر قسمتهای پایانی از یک پروسه طولانی است که ساختار کنونی کره زمین را بوجود آورده است. پدیده­های زمین شناسی که در داخل زمین اتفاق می­افتند تنها در سایه توجه به تاریخچه کره زمین و نحوه تغییرات آن در طول سالیان کهن قابل شناخت است.

در ابتدای پیدایش کره زمین، بدلیل بالا بودن دمای آن، تمام مواد تشکیل دهنده آن بصورت مذاب بودند که بدلیل تفاوت در وزن و چگالی این مواد، سه لایه اصلی در سطح زمین پدید آمده است. این تقسیم بندی بر اساس تفاوت خصوصیات شیمیایی مواد تشکیل دهنده آن قابل تشخیص است:

1.     پوسته[1]:

پوسته کره زمین لایه نسبتا کم عمقی است که این لایه سنگی سطحی، به دو نوع کلی تحت عنوان پوسته قاره­ای و پوسته اقیانوسی طبقه­بندی می­شود. پوسته اقیانوسی حدود 7 کیلومتر ضخامت داشته و از سنگهای آذرینی تحت عنوان "بازالت" تشکیل شده است. در مقابل پوسته قاره ای دارای ضخامت متوسط 35-40 کیلومتر است ولی در برخی مناطق کوهستانی ممکن است از 70 کیلومتر نیز تجاوز نماید. برخلاف پوسته اقیانوسی، که از مواد شیمیائی یکنواختی تشکیل شده است، پوسته قاره­ای شامل انواع مختلفی از سنگها می­باشد. قسمت فوقانی پوسته قاره­ای از سنگهای گرانیتی تشکیل شده، در حالی که قسمت تحتانی آن شبیه بازالت است.

 

2.      گوشته[2]:

بیش از 82 درصد از حجم زمین در گوشته قرار دارد که یک ورقه جامد و سنگی را تا عمق 2900 کیلومتری تشکیل می­دهد. مرز بین پوسته و گوشته، تفاوت فاحشی را در مشخصات شیمیایی نشان می­دهد.

 

 

3.      هسته[3]:

تصور می­شود که ترکیب اصلی هسته از آلیاژ آهن-نیکل با مقادیر کمی از اکسیژن، سیلیکون و سولفور باشد. بدلیل فشار زیاد در هسته مواد تشکیل دهنده آن دارای چگالی بالایی حدود 14 برابر چگالی آب در سطح زمین هستند.

 

 نحوه تقسیم بندی لایه های درونی زمین از نظر زمین شناسی

شکل 1: تقسیم بندی داخل کره زمین از نظر شیمیائی

 

مشخصه داخل کره زمین افزایش تدریجی دما، فشار و چگالی مواد تشکیل دهنده با افزایش عمق است. برآورد می­شود که دما در عمق 100 کیلومتری بین 1200 تا 1400 درجه سانتیگراد باشد، درحالی که دما در مرکز کره زمین ممکن است از 6700 درجه سانتیگراد نیز تجاوز نماید. افزایش تدریجی در دما و فشار با عمق، مشخصات فیزیکی و در نتیجه رفتار مکانیکی مواد تشکیل دهنده زمین را تحت تاثیر قرار می­دهد. وقتی ماده­ای تحت گرما قرار می­گیرد، اتصالات شیمیائی آن ضعیف شده و مقاومت مکانیکی آن کاهش می­یابد و درصورتی که دما از نقطه ذوب ماده مورد نظر فراتر رود اتصالات شیمیائی شکسته شده و پدیده ذوب اتفاق می­افتد. اگر دما تنها معیار تعیین کننده ذوب مواد بود در این صورت باید کره زمین تبدیل به یک توپ مذاب با یک پوسته نازک جامد می­شد. درحالی که فشار نیز با عمق افزایش می­یابد و تمایل دارد که مقاومت سنگ­ها را افزایش دهد. بر اساس مشخصات فیزیکی و مقاومت مکانیکی میتوان زمین را به 5 لایه مختلف تقسیم بندی نمود: لیتوسفر[4] ، استنوسفر [5]، مزوسفر[6] یا گوشته پایینی،  هسته بیرونی و هسته درونی.

لیتوسفر(سنگ کره)

بر اساس مشخصات فیزیکی، لایه بیرونی کره زمین شامل پوسته و لایه خارجی گوشته است که تشکیل دهنده یک لایه نسبتا سرد و صلب میباشند درحالی که این لایه­ها از مواد متفاوت شیمیایی تشکیل شده است، ولی بدلیل سرد بودن و مقاوم بودن رفتار واحدی را از خود نشان می­دهد (شکل 2).

لیتوسفر در قسمت قاره­ای بطور متوسط 100 کیلومتر ضخامت دارد ولی ممکن است به بیش از 250 کیلومتر در زیر قسمتهای قدیمی قاره­ها برسد. در زیر اقیانوسها ضخامت لیتوسفر از چند کیلومتر در قسمت رشته کوههای اقیانوسی[7] تا حدود 100 کیلومتر در قسمتهای قدیمی­تر و سردتر پوسته اقیانوسی می­رسد.

استنوسفر:

در زیر لیتوسفر و در قسمت فوقانی گوشته، تا عمق 660 کیلومتر، یک لایه نرم و نسبتا ضعیف قرار دارد که به عنوان استنوسفر شناخته می­شود. قسمت بالای استنوسفر  دارای چنان دما و فشاری است که منجر به ذوب بسیار اندکی از این لایه ­می­شود. در برابر این ناحیه ضعیف، لیتوسفر جدا از لایه زیرین خود است و نتیجه این جدا بودن حرکت مستقل لیتوسفر نسبت به استنوسفر است.

مزوسفر یا گوشته پائینی:

  زیر ناحیه ضعیف استنوسفر، افزایش فشار اثر دمای بالا را خنثی کرده و سنگها تا حدودی با افزایش عمق مقاومتر می­شوند. در عمق 660 کیلومتر تا 2900 کیلومتر یک لایه صلب­تر به نام مزوسفر ( کره میانی ) یا گوشته پائینی یافت می­شود. برخلاف مقاومت آنها، سنگهای مزوسفر همچنان گرم بوده و توانائی جریان یافتن را دارا می­باشند.

 

هسته داخلی و خارجی:

هسته که تشکیل یافته از آلیاژ آهن نیکل می­باشد، به دو لایه تقسیم می­شود که مقاومت مکانیکی کاملا متفاوتی را نشان می­دهند. هسته خارجی یک لایه مایع به ضخامت 2270 کیلومتر می­باشد. ثابت شده است که جریان آهن مذاب در این لایه باعث ایجاد میدان مغناطیسی در کره زمین است. هسته داخلی یک کره به شعاع 3486 کیومتر است. برخلاف دمای بالاتر هسته داخلی، مواد تشکیل دهنده آن مقاومتر هستند.

نحوه تقسیم بندی لایه های درونی زمین از نظر زمین شناسی

9 اسفند 1390برچسب:, :: 19:41 ::  نويسنده : و

8 اسفند 1390برچسب:, :: 19:56 ::  نويسنده : و

8 اسفند 1390برچسب:, :: 19:11 ::  نويسنده :

 

 

 

خورشید نزدیکترین ستاره به زمین است . پس از خورشید نزدیکترین ستاره به ما پروکسیمای قنطورس است که فاصله آن تا خورشید 270000 بار بیشتر از فاصله زمین تاخورشیداست.

4/3 گاز درون خورشید را سبکترین گازها یعنی هیدروژن تشکیل میدهد. در اعماق داغ خورشید, اتمهای هیدروژن با یکدیگر تجمع می کنند. در این تجمع و تماس, گروهی از اتمها با چنان شدتی به گروه دیگر برخورد می کنند که در هم ذوب و ترکیب می شوند و جسم کاملا متفاوتی به نام هلیوم می سازند. بی هیچ وقفه ای در هر ثانیه 700 میلیون تن هیدروژن به هلیوم تبدیل می شود. بخش کوچکی از جرم ماده خوشید در فرآیند تبدیل به هلیوم از بین می رود و مجددا بصورت انرژی خالص ظاهر می شود. در هر ثانیه چهار میلیون تن از جرم خورشید کم می شود و جرم از بین رفته در پنجاه میلیون سال چیزی معادل جرم زمین است.

همچنان که هیدروژن به هلیوم تبدیل می شود, جرقه های انرژی ساطع می گردد. چگالی عظیم ماده, این جرقه ها را درون خورشید نگه می دارد و آنها تا پیش از رسیدن به سطح خورشید, حدود یک میلیون سال در قسمت داخلی در حرکتند. آنگاه انرژی به درون فضای تاریک جریان می یابد و قسمتی از این انرژی طی یک میلیون سال دیگر به نیمه راه نزدیکترین کهکشان آن سوی راه شیری می رسد. اگر مراحل گرمایی خورشیدی درست هم اکنون متوقف می شد, چندین هزار سال طول می کشید تا خورشید آن قدر سرد شود که برای ما قابل درک باشد.

ساختمان خورشید

 نورکره:

بخشی از خورشید را که می توان تحت شرایطی با چشم نورکره می گوییم که دارای ضخامتی حدود 400 کیلومتر است, روی همین بخش لک های خورشیدی ظاهر می‏شود. این لک ها را اولین بار گالیله مشاهده کرد. این لک ها ساختاری پیچیده دارند ولی به طور کلی, مرکزی به نام سایه دارند که بابخش روشنتری به نام نیم سایه احاطه شده است. لک های خورشیدی, بشقابی شکل به نظر می رسند و در واقع مناطقی هستند در سطح خورشید که حدود 2000درجه کلوین خنکتر از مناطق مجاور خود‏اند. میدان‏های مغناطیسی همیشه همراه این لکه ها هستند.لکه‏ها تعدادشان متغیر است و سیکلی شناخته شده دارند. در سال‏های فقط حدود 50 گروه لکه روی خورشید مشاهده می‏شود و در حالی که در سال‏های پر فعالیت این تعداد به 500 یا بیشتر می‏رسد. این سیکل به طور متوسط 11 سال طول می کشد ولی از نظر مغناطیسی سیکل خورشید 22 ساله است. در سال 1947 مجموعه عظیمی از این لکه ها روی خورشید ظاهر شد که سطحی بیش از 5 میلیارد کیلومتر مربع را پوشانید. فعالیت خورشید بر اساس سیکل 11 ساله در سال های 1947,1958,1969,1980و 1990 به بالاترین حد رسیده است.

با نگاه کردن به لکه ها می توانیم بفهمیم که خورشید می چرخد. آن طور که از زمین دیده می‏شود و در نزدیکی استوا تقریبا 26 روز طول می‏کشد تا لکه ها یک دور کامل بزنند, حال آنکه این مدت در حوالی قطبها به 40 روز می‏رسد. این اختلاف در چرخش ثابت می‏کند که خورشید نمی تواند مانند زمین یک جسم جامد باشد و در صورتی که خورشید جامد بود, همه ی لکه ها همزمان به دور خورشید کشیده می شدند. اگر بتونید خط سیر لکه ها را دنبال کنید دیدن این که دو یا سه هفته پس از محو شدن همه ی لکه ها در پشت خورشید, هنوز یکی از آنها در همان جا قرار دارد تماشایی و هیجان انگیز خواهد بود و شما می تونید حتی تغییرهای احتمالی لکه رو هم بررسی کنید.

ساختار خورشيد

رنگین کره : 
در بالای سطح نورکره تغییراتی فیزیکی در گازها وجود دارد. منطقه ای که بلافاصله پس از نورکره و روی آن قرار دارد رنگین کره را تشکیل می دهد. مطالعه ی رنگین کره بیشتر در زمان گرفتگی کامل خورشید انجام می پذیرد. روی این منطقه, پس از مطالعات زیاد, طیفی تشخیص داده شده که پیش از این به لحاظ اطلاعات کم آنرا هلیوم می نامیدند . ضخامت رنگین کره موجود بین سطح خنک و خنثای نورکره و لایه ی داغ و یونیزه تاج حدود 2500 کیلومتر است و به زایده های تیز ختم می شود بنابراین در همه جا یکسان نیست . تراکم و چگالی در رنگین کره به گونه ای است که هرچه به طرف بالاتر برویم کمتر می شود ولی به عکس درجه ی دما به تدریج از 40000 تا 50000 درجه ی سانتیگراد تغییر می کند که به نظر می رسد فعالیت های مغناطیسی سبب این افزایش دماست. رنگین کره به هنگام کسوف ممکن است به شکل نواری قرمز و نازک دیده شود و به همین لحاظ (فام سپهر) نام گرفته است.

 تاج: 
بیرونی ترین بخش خورشید را تاج تشکیل می دهد. به عبارت رنگین کره نهایتا به تاج ختم می شود. طول موج های گسیل شده از این بخش را با آنتن های مخصوص می توان ثبت کرد. انرژی پخش شده در طول موج حدود یک سانتیمتر است و اگر خورشید نمونه ی ستاره ای معمولی باشد باید قبول کرد که سایر ستاره ها نیز ممکن است منابعی برای امواج رادیویی باشند. تاج به لحاظ تراکم, بسیار پایین و رقیق است ولی همین بخش نیز خیلی داغ است. در تاج تعداد اتم در یک سانتیمتر مکعب برابر با 9^10 است که در مقایسه با رقم 16^10 در رنگین کره ناچیز است. ضمن اینکه این عدد در زمین و در سطح دریا معادل 19^10 در سانتی متر مکعب است. با این حال جالب است که حرارت تاج, از رنگین کره هم بیشتر است .

بعضي از پديده هاي خورشيدي:

زبانه ي خورشيدي:

زبانه هاي خورشيدي ابرهاي عظيمي بر بالاي نوركره اند و هنگامي به وضوح ديده مي شوند كه در لبه هاي خورشيد باشند. زبانه ها خميده مي شوند و به سطح خورشيد باز مي گردند . هنگامي كه بر سطح نوركره ديده شوند به شكل مارپيچ هاي سياهي بر قرص خورشيد به نظر مي رسند. از آنجا كه اين ابرها به نسبت سردند مقداري از نور خورشيد را جذب مي كنند و در زمينه ي خورشيد نيز تيره به نظر مي رسند. يكي از انواع معمولي و قابل مطالعه ي زبانه ها رشته نام دارد كه به صورت بافتي طويل و تيره بر روي قرص خورشيد ديده مي شود. 

زبانه هاي خورشيدي:

ريزدانه ها:

بافت موزاييك مانندي از دانه هاي ريز بر سطح خورشيد ايجاد مي شود كه در شرايط مناسب جوي با تلسكوپ هاي كوچك نيز ديده مي شود. عمر اين ريزدانه ها به طور متوسط به 8 دقيقه مي رسد و قطر آن نيز حدود 1000 متر است . ريزدانه ها شكل هاي غير منظم با فواصلي تيره دارند. 

دانه هاي خورشيدي:

شراره ها:

لکه های خورشیدی که مانند جزایری شناور از طوفان های اکترومغناطیسی اند, عمدتا همراه با مناطقی فعال از تخلیه انرپی کمدوامند که آنها را شراره گویند. این پدیده همراه با لکه ها ایجاد می شود و گاهی تعداد آنها چنان زیاد است که بین دو لک نزدیک را پل می زنند و یا در کنار لکه های بزرگ صدها شراره کوچک ایجاد می شود. 
شراره ها از هنگام تولد خود تا رسیدن به ماکزیمم چند دقیقه ای بیشتر عمر نمی کنند و اغلب در مدتی حدود یک ساعت از بین می روند. زمانی که شراره ها ظاهر می شوند انرپی در شکل های مختلف مانند پرتوایکس ,ماوراءبنفش ,تشعشعات مرئی ,پروتون های با سرعت زیاد و الکترون ها همگی از سطح خورشید خارج می شوند و گاهی قدرت بعضی شراره ها به 2 میلیون مگاتن ماده ی (تی ان تی) می رسد. در ششم مارس 1989 آثار قوی ترین شراره ها در 20 سال گذشته به ماهواره ها رسید و محاسبات نشان داد که در حالت ماکزیمم, درجه ی حرارت در پلایمای شراره تا 10 میلیون درجه کلوین رسیده است!

یک هفته بعد آثار این شراره ها به صورت طوفان های شدید در مغناطیس کره زمین دیده شد، شفق های قطبی پدید آورد و بعضی از ارتباطات رادیوئی را مختل کرد.
خورشیداز نظر طیف و انرژی:

طیف تشعشعات خورشیدی بسیار وسیع است و از 001/0 آنگستروم(مربوط به پرتوی گامای شراره ها) تا چندین کیلومتر(مربوط به فرکانسهای بیسار پایین رادیوئی تاج خورشید) است. 

میزان انرپی خورشید که به لبه های بالای جو زمین می رسد، حدود 2 کالری بر سانتی متر مربع در دقیقه است که به نام ثابت خورشیدی خوانده می شود . 
خورشید یکی میلیاردستاره در فضاست. خورشید شبیه نیروگاه غول آسیایی است، توپ آتشینی از گازهای داغ که مقدار بسیار زیادی انرژی تولید می کند و به صورت امواج نور و گرما در فضا جاری می سازد.

 

هرگز به خورشید نگاه نکنید

روشنایی خورشید فراتز از حد تحمل چشم های ماست. هیچ وقت به طور مستقیم به آن نگاه نکنید. حتی اگر یک عینک آفتابی به چشم دارید. شعاع نور خورشید به قدری قوی است که به چشمهای شما آسیب می رساند و حتی ممکن است به چشم های شما آسیب برساند و حتی ممکن است باعث کوری شود. اطراف خورشید لایه ای از گاز وجود دارد که فام سپهر (کروموسفر) نامیده می شود. این لایه حدود 10000 کیلومتر ضخامت دارد.

آیا می دانید

خورشید بیشتر از گازی به نام هیدروژن تشکیل شده است. این گاز ذخیره سوخت خورشید است. به تدریج در طی بیش از میلیارد ها سال، هیدروژن  مصرف می شود و از بین نمی رود. دانشمندان حساب کرده اند که خورشید تا کنون فقط نیمی از ذخیره سوخت هیدروژن خود را مصرف کرده است.

هسته یا مرکز خورشید از گازی موسوم به هلیوم تشکیل شده است.

تمام اجسام از اتم های نامرئی کوچک ساخته شده اند که حاوی مقدار بسیار زیادی انرژی هستند. بخشی از این انرژی در درون خورشید منتشر می گردد. درون خورشید به قدری گرم است که اتم های هیدروژن متلاشی می شوند. خورشید 150 میلیون کیلومتر از زمین فاصله دارد و حدود 4.6 میلیارد سال عمر دارد هر 27.4 روز یه بار به دور خود می چرخد. ستاره متوسطی است. بعضی از ستارگان هزاران بار از خورشید پرنور ترند و بقیه هزاران باز از خورشید کم نور ترند. قطر خورشید نزدیک به 1.4 میلیون کیلومتر است. یعنی 1.9 برابر قطر زمین. یک میلیون کره زمین می تواند در داخل خورشید جا بگیرد. ممکن است میلیون ها سال طول بکشد تا انرژی حرارتی و نوری ای که در هسته آتشین خورشید تولید می شود به نور سپهر راه یابد. خارجی ترین لایه هاله کمرنگی است که در پیرامون خورشید تا میلیون ها کیلومتر در فضا گسترده شده است این لایه را تاج خورشید می نامند. سطح خورشید نورسپهر(فتوسفر) 9نامیده می شود. نور سپهر جامد به نظر می رسد اما در واقع مانند مه جوشان  بسیار سفیدی است.

شرارهها در اشعه x

باد خورشیدی :
باد خورشیدی حاصل پرتاب مواد با دمای زیاد از قسمت تاج خورشیدی است. سرعت باد خورشیدی متفاوت است و سرعت متوسط آنرا می توان حدود 500 کیلومتر در ثانیه در نظر گرفت. بدین ترتیب ذرات موجود در باد خورشیدی حدود 5 روز طول می کشد تا به زمین برسد. قسمتی ازاین ذرات در میدان مغناطیسی کره زمین به دام می افتد. باد خورشیدی تا حدود 100 واحد نجومی پس از مدار پلوتو نیز امتداد می یابد. ماهیت باد خورشیدی از ذرات اتمی باردار تاج خورشید و عمدتا پروتون و الکترون است
شفق قطبی :
روشن شدن برخی از منطق قطبی همراه با تلالو رنگ های مختلف در بعضی اوقات نتیجه حضور شفق قطبی است. طیف این رنگ ها از سفید تا قرمز تیره می تئاند باشد. مکان وقوع آنها 100 کیلومتری بالای اتمسفر تا حدود حدود 30 درجه ای قطبین مغناطیسی است. علت ایجاد شفق های قطبی به دام افتادن ذرات باردار حاصل از باد خورشیدی یا شراره ها در میدان مغناطیسی زمین و برخورد آنها با گازهای اتمسفر بالای زمین است
خورشید از نظر طیف و انرژی: 
طیف تشعشعات خورشیدی بسیار وسیع است و از 001/0 آنگستروم(مربوط به پرتوی گامای شراره ها) تا چندین کیلومتر(مربوط به فرکانسهای بیسار پایین رادیوئی تاج خورشید) است.
میزان انرپی خورشید که به لبه های بالای جو زمین می رسد، حدود 2 کالری بر سانتی متر مربع در دقیقه است که به نام ثابت خورشیدی خوانده می شود.

6 اسفند 1390برچسب:, :: 14:20 ::  نويسنده :

کانی انواع کانی‌ها کانی ماده‌ای است طبیعی، بلورین، جامد و غیرآلی که در ترکیب سنگ‌های پوسته زمین یافت می‌شود و دارای فرمول شیمیایی و ساختمان اتمی مشخص است. برخی کانی‌ها از یک عنصر خالص و بسیاری از آن‌ها از دو یا چند عنصر درست شده‌اند. واژه کانی از واژه فارسی کان گرفته شده‌است که در زبان عربی به آن معدن گفته می‌شود. بنابراین، کانی به ماده‌ای گفته می‌شود که به طور طبیعی از معدن (کان) به دست می‌آید و معدن بخشی از پوسته زمین است که در آن به اندازه چشم‌گیری، کانی یافت می‌شود. موادی مانند شیشه، چینی، آلیاژهای گوناگون، که انسان آن‌ها را ساخته‌است، و موادی مانند مروارید صدف، استخوان، عاج و بسیاری دیگر، که جان‌داران می‌سازند، کانی نیستند. تنها استثنا از این تعریف گرافیت و ذغال سنگ است که در حقیقت منبعی آلی دارند ولی در مسیر تکامل خود دستخوش تغییرات بسیار شده‌اند و در حقیقت به طور مستقیم ریشهٔ آلی ندارند. مسالهٔ دیگر یخ است که بیشتر زمین‌شناسان طبق تعریف آن را کانی می‌دانند. نفت را نیز گروهی از زمین‌شناسان کانی می‌دانند.محتویات ۱ ویژگی‌های کانی‌ها ۲ شکل‌گیری کانی‌ها ۳ شناسایی کانی‌ها ۳.۱ شناسایی کانی‌های آشنا ۴ نام‌گذاری کانی‌ها ۴.۱ کانی‌هایی با نام‌های ایرانی ۴.۱.۱ بیرونیت (Birunite) ۴.۱.۲ آویسنیت (Avicennite) ۴.۱.۳ تالمسیت (Talmessite) ۴.۱.۴ ایرانیت (Iranite) ۴.۱.۵ خونیت (Khuniite) ۴.۱.۶ انارکیت (Anarakite) ۴.۱.۷ خادمیت (Khademite) ۵ طبقه‌بندی ۵.۱ سلیکات‌ها ۵.۲ سولفات‌ها ۵.۳ کربنات‌ها ۵.۴ فسفات‌ها ۵.۵ هالیدها ۵.۶ سولفیدها ۵.۷ اکسیدها ۵.۸ عنصرها ۶ کاربرد کانی‌ها ۷ جستارهای وابسته ۸ منبع ویژگی‌های کانی‌ها کانی‌ها همگن‌اند، یعنی ویژگی‌های فیزیکی و شیمیایی همهٔ ذره‌های سازندهٔ آن‌ها، یکسان است. برای مثال، اگر یک قطعه هالیت یا نمک خوراکی را به تکه‌های بسیار کوچکی بشکنیم، همهٔ ذره‌های به‌دست آمده، مزهٔ شوری دارند، به‌سادگی در آب حل می‌شوند و دیگر ویژگی‌های نمک را نشان می‌دهند. کانی‌ها جامد و بلوری‌اند: یعنی، ذره‌های سازندهٔ آن‌ها براساس نظم و قانون معینی کنار هم قرار گرفته‌اند؛ به نحوی که، همه سطح‌های بیرونی یک کانی، صاف است. شکل بلوری و منظم کانی‌ها از آرایش اتم‌ها و مولکول‌های درونی آن‌ها ناشی می‌شود. هر کانی ترکیب شیمیایی ثابتی دارد. برای مثال، پیریت همیشه FeS۲ و کلسیت CaCO۳ همواره‌است. البته، در برخی کانی‌ها ممکن است نسبت برخی عنصرها تغییر کند. برای مثال، در کانی الوین FeMgSiO۴ ممکن است درصد آهن و منیزیم از بلوری به بلوری دیگر، از ۰ تا ۱۰۰٪ تغییر کند. برخی کانی‌ها، مانند طلا، از یک عنصر درست شده‌اند. البته، طلا کم‌تر به صورت خالص یافت می‌شود. بلورهای مکعبی و زرد رنگ طلا، اگر با نقره همراه باشند، روشن‌تر و اگر با مس همراه باشند، قرمزتر به نظر می‌رسند. بسیار از کانی‌ها از دو یا چند عنصر متفاوت هستند که با هم مخلوط شده و مادهٔ مرکبی را به‌وجود آورده‌اند. برای مثال، فراوان‌ترین کانی، یعنی کوارتز، ترکیبی از سیلیسیم و اکسیژن است. شکل‌گیری کانی‌ها کانی‌ها از پیوندهای گوناگون بین اتم‌ها به وجود می‌آیند. تا کنون ۹۲ عنصر در طبیعت شناسایی شده‌است. از بین این ۹۲ عنصر طبیعی، ۸ عنصر اکسیژن، سیلیسیم، آلومینیوم، آهن، کلسیم، سدیم، پتاسیم، و منیزیم، حدود ۵/۹۸ درصد کانی‌ها را می‌سازند. از ترکیب شدن این عنصرها با هم، کانی‌ها گوناگون به‌وجود می‌آید. برای مثال، از ترکیب شدن اکسیژن با سیلیسیم، اکسید سیلیسیم SiO۲ یا کوارتز و از ترکیب شدن اکسیژن، سیلیسیم، منیزیم و آهن، الوین FeMgSiO۴ به‌دست می‌آید. کانی‌ها علاوه بر این که از نظر ترکیب شیمیایی با هم تفاوت دارند، از نظر شکل ظاهری، رنگ، اندازه و دیگر ویژگی‌ها نیز تفاوت‌های زیادی با هم دارند. این تفاوت‌ها به چگونگی شکل‌گیری آن‌ها برمی‌گردد. برخی کانی‌ها از سرد شدن ماده مذاب به‌دست می‌آیند، همه کانی‌های سنگ‌های آذرین، مانند کوارتز، فلدسپات، میکا و الوین، این گونه به وجود می‌آیند. برخی دیگر از کانی‌ها از سرد شدن بخار در سطح سنگ‌ها یا شکاف‌های موجود در آن‌ها به وجود می‌آیند. سرد شدن گاز گوگرد در قله‌های آتش‌فشانی دماوند و تفتان، نمونه‌ای از این فرایند است. کانی‌ها دیگری از بخار شدن محلول‌هایی به وجود می‌آیند که به اندازهٔ اشباع رسیده‌اند. برای مثال، از بخار شدن آرام دریاچه‌های مرکزی ایران، نمک و گچ به دست می‌آید. برخی کانی‌ها از واکنش‌های شیمیایی یون‌ها در آب به وجود می‌آیند. برای مثال، در دریاهای گرم، یون کلسیم +۲ Ca با یون کربنات -۲(CO۳) ترکیب می‌شود و کانی کلسیت CaCO۳ ته‌نشین می‌شود. برخی کانی‌ها نیز پیامد تخریب شیمیایی کانی‌ها دیگر هستند. برای مثال، از تجزیه شیمیایی فلدسپات‌ها، کانی‌های رستی (کانی‌های تشکیل‌دهنده خاک) به‌وجود می‌آیند. شناسایی کانی‌ها زمین‌شناسان برای شناسایی کانی‌ها از روش‌های گوناگونی، مانند: رنگ شعله، طیف نوری، میکروسکوپ‌های پلاریزان، میکروسکوپ الکترونی و پرتو ایکس، بهره می‌گیرند. رنگ شعله: در این روش تکه‌ای از کانی یا پودر آن را روی شعله نگه می‌دارند و با دستگاهی به آن می‌دمند. با تغییر رنگی که در شعله پدید می‌آید، می‌توان برخی از کانی‌ها را شناسایی کرد. سدیم رنگ زرد، پتاسیم رنگ نارنجی، منیزیم رنگ قرمز، کلسیم رنگ نارنجی، باریم رنگ سبز مایل به زرد و مس رنگ سبز درخشان، به‌وجود می‌آورد. طیف نور: در این روش مقدار اندکی از یک کانی را در دستگاهی، که با جرقه الکتریکی و در فشار زیاد کار می‌کند، قرار می‌دهند تا کانی بخار شود. در این حالت، اتم‌های عنصرهای سازندهٔ کانی، طول موج ویژه‌ای تولید می‌کنند که پس از عکس برداری می‌توان با کمک آن‌ها به عنصرهای سازنده کانی پی‌برد. میکروسکوپ پلاریزان: در این روش، ضخامت یک قطعه سنگ را که دارای کانی‌های گوناگون است، به اندازه‌ای کم می‌کنند تا شفاف شود و نور از آن بگذرد. سپس آن را زیر میکروسکوپ پلاریزان بررسی می‌کنند. اکنون از روی شکل ظاهری، نوع شکستگی، ضریب شکست نور، رنگ و دیگر ویژگی‌ها، کانی را شناسایی می‌کنند. میکروسکوپ الکترونی: لایه نازکی از کانی را با این میکروسکوپ مطالعه می‌کننند. باریکه الکترونی به کانی برخورد می‌کند و بخشی از آن به کانی جذب می‌شود که سایه‌ای از کانی روی صفحهٔ ویژه‌ای به‌وجود می‌آورد. بررسی این سایه از نظر شکل ظاهری، شکستگی‌ها و ساختمان درونی کانی، به شناسایی کانی می‌انجامد. پرتو ایکس: این روش برای شناسایی کانی‌ها، به ویژه کانی‌هایی که ترکیب شیمیایی مشابهی دارند، بسیار کارآمد است. پرتوهای ایکس را به بلور کانی می‌تابانند. بخشی از این پرتوها از کانی می‌گذرد و بخشی پس از برخورد با ذره‌هایی که در گوشه‌های شبکه بلور کانی قرار دارند، بازتاب می‌یابد. با برسی عکس به دست‌آمده از اثر این پرتوها بر فیلم عکاسی، می‌توان کانی مورد نظر را شناسایی کرد. شناسایی کانی‌های آشنا تالک به کمک ویژگی‌های فیزیکی و شیمیایی کانی‌ها، می‌توان به روش‌های ساده‌تری برخی از کانی‌های بسیار شناخته شده را شناسایی کرد. شکل بلور: اندازه بلورها ممکن است بسیار بزرگ یا بسیار کوچک باشد. در حالی که وزن کانی بریل ممکن است تا ۲۰۰ تن هم برسید، برخی کانی‌ها تنها با پرتوهای ایکس دیده می‌شوند. شکل کانی‌ها نیز بسیار گوناگون است. با وجود این، زاویه‌های بین سطح‌های مشابه در همه بلورهای یک کانی همواره یکسان است. برای مثال، بلور نمک، چه بزرگ و چه کوچک، همواره مکعبی شکل است و بین سطح‌های خود، زاویهٔ ۹۰ درجه دارد. سختی: دانشمند اتریشی به نام فردریش موهس(۱۸۳۹-۱۷۷۳) مقیاسی برای درجه سختی کانی‌ها وضع کرد. مقیاس او از درجه یک برای تالک به عنوان نرم‌ترین کانی تا درجه ۱۰ برای الماس به عنوان سخت‌ترین کانی است. بر اساس این مقیاس، سختی ناخن انسان، ۵٫۲، سکه مسی ۵٫۳ و چاقوی فولادی قلم‌تراش، ۵٫۵ است. اگر در اثر کشیدن این اجسام بر سطح کانی، در آن خراش ایجاد شود، یعنی سختی آن‌ها از کانی بیشتر است و برعکس. رَخ یا کلیواژ: رخ به شکستگی کانی‌ها در راستای سطح صاف، پس از وارد شدن ضربه‌ای شدید، مانند ضربه چکش، گفته می‌شود. میکا در یک جهت می‌شکند و ورقه‌ورقه می‌شود؛ کوارتز خورد می‌شود؛ نمک خوراکی رخ سه‌جهتی قائم و کلسیت رخ سه‌جهتی غیر قائم دارد. رنگ: برخی کانی‌ها همیشه به یک رنگ دیده می‌شوند. برای مثال، طلا همواره زرد، گرافیت همیشه سیاه و مالاکیت (Malachite) به رنگ سبز فیروزه‌ای است. رنگ را باید در سطحی که به تازگی شکسته شده‌است، مشاهده کرد. زیرا هوازدگی رنگ سطح رویی را تغییر می‌دهد. ورقه‌های میکا اثر بر چینی بدون لعاب: در این روش کانی را بر چینی بدون لعاب مانند پشت نعلبکی بخشی که لعاب ندارد، می‌کشند تا لایه نازکی از آن بر سطح چینی بماند. کانی‌های نافلزی اثری بی‌رنگ یا به رنگ روشن دارند و کانی‌های فلزی رنگ‌های تیره‌تری پدید می‌آورند. برای مثال، کانی زرد رنگ پیریت، رنگ سیاه برجای می‌گذارد و اثر هماتیت، که بیش‌تر به رنگ خاکستری و ساه است، قرمز-قهوه‌ای دیده می‌شود. جلا: جلا یا درخشندگی سطح کانی نیز در شناسایی آن سودمند است. کانی‌های فلزی نور را به خوبی باز می‌تابانند و به اصطلاح جلای فلزی دارند. هالیت و کوارتز، جلای شیشه‌ای و اوپال و اسفالریت، جلای صمغی دارند. چگالی (جرم حجمی): برای بدست آوردن چگالی کانی‌ها، جرم آن‌ها را با ترازو و حجم را با استوانه درجه‌بندی شده دارای آب، اندازه می‌گیرند تا با تقسیم کردن جرم بر حجم، چگالی کانی به‌دست آید. چگالی بیش‌تر کانی‌های سیلیکاتی، که بخشی زیادی از پوسته زمین را می‌سازند، حدود ۵٫۲ تا ۵٫۳ گرم بر سانتی‌مترمکعب است. کانی‌هایی که در ساختمان خود عنصرهای سنگینی مانند سرب و باریم دارند، دارای چگالی بالایی هستند. برای مثال، چگالی گالن (PbS)، حدود ۵٫۷ گرم بر سانتی‌مترمکعب است. نام‌گذاری کانی‌ها بیش‌تر کانی‌ها نام‌های کهن گرفته شده از واژگان یونانی و رومی را دارند. برخی کانی‌ها نیز به نام کاشفشان یا برای قدردانی از کوشش‌های دانشمندان بزرگ نام‌گذاری شده‌اند. به طور کلی نام کانی‌ها به روش‌های زیر برگزیده شده‌است: نام برخی کانی‌ها بسیار کهن است و هنوز دلیل نامیده شدن به چنین نام‌هایی را به درستی نمی‌دانیم؛ مانند کوارتز. گرفته شده از نام کاشفشان کانی‌ها: مانند کانی کوولیت که از نام کوولی، کانی‌شناس ایتالیایی گرفته شده‌است. نام جایی که نخستین بار کانی در آن‌جا پیدا شده‌است: مانند آرگونیت از آرگون در اسپانیا. برخی کانی‌ها نام‌های افسانه‌ای دارند: مانند مارتیت از مارس (خدای جنگ) گرفته شده‌است. ترکیب شیمیایی: مانند کانی سیدریت که از سیدروس به معنای آهن گرفته شده‌است. ویژگی‌های فیزیکی: مانند کانی باریت که از باروس به معنای سنگین گرفته شده‌است. نوع کاربرد کانی: مانند کانی نفریت که از نفرون به معنی کلیه‌ها گرفته شده‌است زیرا این کانی برای درمان آسیب‌های کلیه سودمند است. رنگ: مانند کانی الوین به معنای کانی سبز زیتونی. برخی کانی‌ها نام‌های محلی دارند که اکنون جنبه جهانی پیدا کرده‌است: مانند کرندوم و سافیر که نام هندی این کانی‌ها است. کوارتز هالیت کانی‌هایی با نام‌های ایرانی بیرونیت (Birunite) سیلیکات کلسیم و کربنات کلسیم آب‌دار. این کانی در سال ۱۹۵۷ میلادی کشف و به افتخار دانشمند ایرانی، ابوریحان بیرونی نام‌گذاری شد تا بزرگ‌داشتی بر پژوهش‌های وی درباره کانی‌ها و سنگ‌ها باشد. آویسنیت (Avicennite) اکسید تالیم و آهن. این کانی در سال ۱۹۵۸ میلادی کشف شد و به افتخار دانشمندایرانی، پورسینا، نام‌گذاری شد. پورسینا نخستین طبقه‌بندی کانی‌ها را در کتاب شفا آورده‌است. تالمسیت (Talmessite) آرسنات آب‌دار کلسیم، منیزیم و باریم. این کانی را باریان و هرپن در سال ۱۹۶۰ در معدن قدیمی تالمسی در کنار روستایی به همین نام در انارک یزد کشف کردند و نام این معدن را بر آن گذاشتند. این کانی ویژگی فلوئورسان دارد و رنگ آن بی‌رنگ تا سبز می‌شود. ایرانیت (Iranite) کرومات سرب آب‌دار. این کانی را باریان و هرپن در سال ۱۹۶۳ در یکی از معدن‌های قدیمی سه‌برز در شمال غربی انارک کشف کردند و نام ایرانیت را بر آن نهادند. این کانی زرد زعفرانی و دارای جلای شیشه‌ای، در پیرامون نایبندان نیز یافت می‌شود. خونیت (Khuniite) کرومات سرب، روی و مس. این کانی را ادیب و اتمان در سال ۱۹۷۰ میلادی در معدن قدیمی خونی در شمال انارک کشف کردند. این کانی، به کانی ایرانیت شباهت زیادی دارد، اما رنگ زرد آن به قهوه‌ای گرایش دارد. انارکیت (Anarakite) کلریدِ بازیِ روی و مس. این کانی را ادیب و اتمان در سال ۱۹۷۲ در انارک کشف کردند و نام همین بخش را بر این کانی سبز رنگ نهادند. خادمیت (Khademite) سولفاتِ بازی و آب‌دار آلومینیوم. این کانی را باریان، برتلون و صدرزاده در ساغند یزد کشف کردند و به افتخار نصرالله خادم، ریاست آن زمان سازمان زمین‌شناسی ایران، نام‌گذاری کردند. طبقه‌بندی طبقه‌بندی کانی‌ها ممکن است برپایه چگونگی شکل‌گیری آن‌ها انجام شود. بر این اساس، آن‌ها را به کانی‌های آذرین، رسوبی و دگرگونی طبقه‌بندی می‌کنند. روش دیگر برای طبقه‌بندی کانی‌ها، توجه به ترکیب شیمیایی آن‌ها است که در این جا مورد توجه‌است. سلیکات‌ها نوشتار اصلی: کانی‌های سیلیکات از ترکیب شدن سیلیسیم، اکسیژن و یک یا چند فلز به‌دست می‌آیند. و دو دسته‌اند: سیلیکات‌های تیره (دارای آهن و منیزیم): مانند الوین، پیروکسین، آمفیبول، میکای سیاه، تورمالین، تالک، سرپانتین و آزبست. سیلیکات‌های روشن (بدون آهن و منیزیم): مانند کوارتز، فلدسپات، میکای سفید و کائولینیت. سولفات ها از ترکیب شدن اکسیژن، گوگرد و یک یا چند فلز به دست می‌آیند. حدود ۱۵۰ کانی از این گونه وجود دارد مانند: انیدریت، ژیپس، باریت و آلونیت. کربنات‌ها از حل شدن دی‌اکسید کربن در آب باران، اسیدکربنیک به‌دست می‌آید و این اسید یون بی‌کربنات را به‌وجود می‌آورد. از ترکیب شدن این یون با یون‌های مثبت فلزی، حدود ۷۰ گونه کانی کربناتی به‌وجود آمده‌است. کلسیت، دولومیت، منیزیت، سیدریت، اسمیت سونیت، سروزیت و مالاکیت از آن جمله‌اند. فسفات‌ها از ترکیب شدن فسفر، اکسیژن و یک یا چند فلز به‌دست می‌آیند. آپاتیت و فیروزه نمونه‌هایی از این دسته‌اند. هالیدها ترکیب‌های گوناگونی از هالوژن‌ها، مانند کلر، فلئور، برم و ید با یک فلز هستند. مانند: هالیت، سیلویت و فلئوریت از این دسته‌اند. سولفیدها ترکیبی از گوگرد با یک فلز هستند. بیش از ۲۰۰ نوع سولفید در طبیعت پیدا شده که گالن، پیریت، اسفالریت و کالکوسیت از آن جمله‌اند. اکسیدها این کانی‌ها از ترکیب شدن اکسیژن با یک فلز به دست می‌آیند. مانند: هماتیت، مانیتیت، لیمونیت و کورندوم از این دسته‌اند. عنصرها از بین همه عنصرهایی که در زمین پیدا می‌شود، فقط حدود ۲۰ عنصر به صورت خالص می‌تواند سازندهٔ کانی باشند. طلا، نقره، مس، کربن و گوگرد از این دسته‌اند. کاربرد کانی‌ها کانی‌ها در آغاز به همان صورت که از پوستهٔ زمین به‌دست می‌آمدند، به کار می‌رفتند. برخی از این کانی‌ها که بلورهای ظریف و پایدار در برابر فرسایش داشتند، پس از صیقل‌کاری و تراش خوردن، به عنوان آرایش به کار می‌رفتند. به این کانی‌ها، سنگ‌های قیمتی یا جواهر می‌گوییم. الماس، فیروزه، یاقوت کبود، زمرد، زبرجد، لعل، چشم گربه، عقیق، مروارید، و دُرّ کوهی از مهم‌ترین کانی‌های گران‌بها هستند. امروزه بیش از ۴۰ نوع کانی و صدها ترکیبی که از آن‌ها به‌دست می‌آید، در صنعت کاربرد دارند. در ادامه به برخی از این کاربردها اشاره می‌شود: الیوین: جواهر و مواد دیرگداز. پیروکسن: جواهر، به‌دست آوردن فلزهای کمیاب. آمفیبول: جواهر، پارچه مقاوم در برابر آتش و مواد دیرگداز. میکا: عایق الکتریکی در رادیو، تلویزیون و دیگر دستگاه‌های الکتریکی، شیشه دریچه کوره‌های ذوب فلز، کاغذ دیواری، لاستیک‌سازی، کاغذ معمولی، رنگ روغن نسوز، طلق سماور و چراغ آشپزخانه. تورمالین: الکترونیک، به‌دست‌آوردن بُر، جواهر. تالک: کاغذسازی، نساجی، لاستیک سازی، صابون خیاطی، صفحه‌کلیدبرق، سرامیک‌سازی، حشره‌کش، عایق پشت بام، پودر بچه و مواد آرایشی. سرپانتین: سنگ روکار ساختمان، مواد دیرگداز، به‌دست آوردن منیزیم. آزبست: پارچهٔ نسوز، توری چراغ، عایق حرارتی، لنت ترمز، لوله و ورقه‌های سیمانی. کاربرد آن به دلیل نقش آن در بروز بیماری در شُش‌ها، ممنوع شده‌است. کوارتز: ساعت‌سازی، ابزارهای نوری و اخترشناسی، کاغذ، شیشه، سمباده و جواهر. ارتوزها: لعاب چینی و کاشی. پلاژیوکلاز: جواهر و نمای ساختمان. کائولینیت: ظرف چینی، کاغذ، رنگ و پلاستیک. ژیپس: ساختمان‌سازی، مجسمه‌سازی، کاغذ، کُندکننده در سیمان پورتلند، افزایش باروری خاک، بتونه نقاشی و برای رشد مخمرها در صنعت غذا. باریت: دارو، عکس‌برداری از لوله گوارش، رنگ، پلاستیک، مواد عایق، کاغذ و گِل حفاری. کلسیت: سنگ نمای ساختمان، مجسمه‌سازی، سیمان، تصفیه آب، شیشه‌سازی، چرم‌سازی، ابزارهای نوری برای ایجاد نور پلاریزه، کاغذسازی، کشاورزی و ذوب فلزها. دولومیت: ساختن آجر برای آستر کوره‌های حرارتی و سیمان پورتلند. منیزیت: آجر نسوز، به دست آوردن منیزیم زرنیخ: پزشکی، رنگ سازی، حشرهکش و تهیه ارسنیک. آپاتیت: کودهای شیمیایی و اسیدفسفریک. مالاکیت: مواد آرایشی، نمای درونی ساختمان و تهیه مس. هالیت: سدیم و کلر، شوینده‌ها، پارچه‌بافی، چوب بری، رنگرزی، چرم سازی، کودسازی، نگهداری مواد غذایی و خنک کنندهٔ موتور یخچال. سیلویت: به دست آودرن پتاسیم و کلر و کود شیمیایی. فلوئوریت: ذوب فلزها و ابزارها نوری. گوگرد: اسیدسولفوریک، لاستیک سازی، نساجی، دباغی، رنگ سازی، کاغذسازی، مواد منفجره، کبریت سازی، سم دفع آفت، کود و حشره‌کش. طلا: جواهر، سکه، دندان، ترانزیستورها و دیودها، هواپیماسازی، صنعت فضا وکاتالیزور فرایندهای شیمیایی. نقره: جواهر، سکه، کاغذسازی و کاتالیزور فرایندهای شیمیایی. مس: صنعت الکتریکی و الکترونیک، لوله سازی، سکه، ظرف، آلیاژ، رنگ آب و سبز، آبکاری، مواد آرایشی، فرایندهای شیمیایی و محلول شوایتزر(حلال سلولز پنبه). الماس: جواهر، ابزار برنده و سایند و سرمته ی حفاری. گرافیت: ساختن بوته کوره‌های فولادسازی، رنگ سازی، صنعت برق، نیروگاه‌های هسته‌ای، واکس و مدادسازی. از بسیاری از کانی‌ها نیز فلزهای مهمی به دست می‌آید یا در فرآیند تولید فلز به کار می‌روند: سیدریت، مانیتیت، هماتیت و لیمونیت (آهن)، اسمیت سونیت و اسفالریت(روی)، سروزیت و گالن (سرب)، کالکوسیت، کالکوپیریت و کوپریت(مس). جستارهای وابسته زمین‌شناسی کانی‌های سیلیکات منبع در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ کانی موجود است. حسینی، احمد. کانی‌ها. انتشارات مدرسه ی برهان، ۱۳۸۲ محمدی، مهین. بلورشناسی هندسی. دانشگاه پیام نور، ۱۳۷۱ مدنی، حسن. کانی‌ها را بشناسیم. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۶ سورل، چارلز. کانی‌های جهان. محمود بهزاد. سازمان محیط زیست، ۱۳۶۰ زاوش، محمد. کانی شناسی در ایران قدیم، ۱۳۵ آ آبرناتیت • آپاتیت • آپوفیلیت • آتاکامیت • آدامیت • آدلیت • آدولر • آراگونیت • آرسنوپیریت • آرسنیت • آرفودسونیت • آزوریت • آستروفیلیت • آکانتیت • آکروئیت • آکسینیت • آکمیت • آگمارین • آلاباندیت • آلانیت • آلبیت • آلکساندریت • آلماندین • آلمونتیت • آلوفان • آلوموهیدروکلسیت • آلومینیت • آلونژن • آلونیت • آمازونیت • آمبلی گونیت • آمپلکتیت • آمفیبول • آمیانت • آمیتیست • آناتاز • آنتلریت • آنتوفیلیت • آنتی گوریت • آنتیموان • آندالوزیت • آندرادیت • آنکریت • آنگلزیت • آنورتیت • آهن • آونتورین • آمالگام نقره • آنابرژیت • آناتاز • آنالسیم • آندزین ا ابسوورمبخیت • ابناکیت • ابوریت • اپسونیت • اپیستیلبیت • اتاویت • ادینگتونیت • اریتریت • اسپانگولیت • اسپریلیت • اسپسارتیت • اسپودومن • اسپینل • استانیت • استرنژیت • استرونتیانیت • استفانیت • استورولیت • استیبیکونیت • استیبین • استیکتیت • استیلبیت • اسفالریت • اسکاپولیت • اسکرودیت • اسکوترودیت • اسکورزالیت • اسلاوی کیت • اسمیت زونیت • اکتینولیت • اکومینیت • اگزنیت • الکزیت • الماس • الماندین • الیونیت • انستاتیت • انیدریت • انیکس • اوانسیت • اوپال • اوپال آتشی • اوپال لیگنوس • اوپال نوبل • اوتونیت • اودیالیت • اورانولیت • اورانینیت • اوری کلسیت • اوژیت • اوکنیت • اولمانیت • اولیگوکلاز • اولیوین • اومانژیت • اونکیت • ایدریالیت • ایلمنیت • ایلوائیت • ایندریت • اینه زیت • اینیوئیت • ائوژیرین • ائوکروئیت اپیدت • اسفالریت • البائیت • انارژیت • اوپال آتشی • اوپال سفید شیری • اوپال کامون • اوپال • اوکلاز ب باریتین • باستانائزیت • باونیت • بایل دونیت • بتافیت • برازیلیانیت • براسیت • براکس • برانریت • براووئیت • برتراندیت • برزلیانیت • بروسیت • بروکانتیت • برونزیت • برونیت • بریل • بریل طلائی • بلور سنگ • بنی توئیت • بودانتیت • بورنونیت • بورنیت • بوره • بوکوفسکیئیت • بولانژریت • بولئیت • بوهمیت • بیتونیت • بیسموت • بیسموتینیت • بیسمیت • بیکس بایئیت • بیندهیمیت • بیوتیت • باریتوکلسیت • بازیت • بتریوژن • برتیئریت • بلور سنگ • بوهمیت پ-د پ پاپاگوئیت • پارا راملسبرژیت • پالی گورسکیت • پتالیت • پتزیت • پراس یا پراز • پراوسکیت • پرهنیت • پروزوپیت • پریسئیت • پسیلوملان • پکتولیت • پلاتنریت • پلاتین • پلاژیوکلازها • پلاژیونیت • پلاسما • پلامبوگومیت • پلی بازیت • پلی هالیت • پنین • پورپوریت • پومپلیت • پیرارگیریت • پیرسئیت • پیروپ • پیروتیت • پیروفانیت • پیروکلر • پیرولوزیت • پیرومرفیت • پیریت • پیزانیت • پیکنیت • پراس • پروستیت • پلمبوژاروسیت • پلئوناست • پنتلاندیت • پوسن ژاکیت • پوولیت • پیروفیلیت ت تالک • تامسونیت • تانتالیت • تانزانیت • تائوماسیت • تترادیمیت • تترائدریت • ترمولیت • ترونا • تریپلیت • تریدیمیت هگزاگونال • تفروئیت • تلور • تنانتیت • توپاز • توربرنیت‏ • تورت وئیتیت • تورکوآز • تورمالین • توریانیت • توریت • تورینژیت • توگتوپیت • تولیت • تیتانیت • تیرولیت • تیه مانیت • تیویامونیت • تنوریت ج جمسونیت • جیوه چ چرمیژیت • چشم پلنگ • چشم عقاب • چشم گربه د داتولیت • دانبوریت • دانموریت • داوسونیت • دراویت • دسکلویزیت • دل وکسیت • دمانتوئید • دمیکیت • دولومیت • دومورتیریت • دویلین • دیادوکیت • دیافوریت • دیسکرازیت • دیکیت • دیوپتاز • دیوپسید • دیکیت ر-ژ ر رالگار • رامسدلیت • راملسبرژیت • رآلگار • رمزیئیت • رنیریت • روبلیت • روبیس • روتیل • رودوکروزیت • رودونیت • روزازیت • رومئیت • ریپیدولیت ز زاراتیت • زبرجد هندی • زرنیخ • زرنیخ • زمرد • زنسیت • زوئیزیت • زیرکن • زینکنیت • زینوالدیت ژ ژادئیت • ژارگون • ژاروسیت • ژاکوبسیت • ژرسدورفیت • ژرمانیت • ژرمژوئیت • ژهلنیت • ژوردانیت • ژیپس • ژیپسیت • ژیسموندیت • ژوهانسنیت س-ع س ساپونیت • ساردوئین • ساژنیت • ساسولیت • سافیر • سافیرین • سانیدین • سپکولاریت • سپیولیت • سرپانتین • سروانتیت • سروزیت • سزبلیت • سکانینائیت • سلستین • سلمیاک • سلنیم خالص • سنارمونتیت • سنگ قولنج • سنگ نمک • سودومالاکیت • سیانوتریکیت • سیترین • سیدروناتریت • سیریلوویت • سیژنیت • سیکلریت • سیلندریت • سیلوانیت • سیلویت • سیلیمانیت • سینابر • سافلوریت • سمسیئیت • سودالیت • سیدریت ط طلا ع عقیق ف-گ ف فارماکوسیدریت • فارماکولیت • فرّی مولیبدیت • فرانکلینیت • فرانکئیت • فربریت • فسفوسیدریت • فسفوفیلیت • فناسیت • فوسژنیت • فیبروفریت • فیلیپسیت • فیروزه • فاسائیت • فلئوریت ک کابرریت • کاچولونگ • کارنوتیت • کازولیت • کاسیتریت • کاکوگزن • کالاوریت • کالکانتیت • کالکواستیبیت • کالکوپیریت • کالکوزین • کالکوفیلیت • کالومل • کامرریت • کانکرینیت • کرندون • کرنریت • کرنیت • کروسیدولیت • کروکوئیت • کروم دیوپسید • کرومیت • کروهنکیت • کریزوبریل • کریزوپراس • کریزوتیل • کریزوکل • کریزولیت • کریستوبالیت • کریولیت • کلرادوئیت • کلریت • کلریتوئید • کلسیت • کلوآنتیت • کلورآرژیریت • کلوستالیت • کلومبیت • کلینوپتیلولیت • کلینوکلاز • کلینوکلر • کلئوفان • کندرودیت • کنلیت • کهربا • کوارتز • کوارتز دودی • کوارتز گل صورتی • کوبالتیت • کوپروسکلودوفسکیت • کوپریت • کوپیاپیت • کوتناهوریت • کورن والیت • کورنالین • کورنروپین • کوریت • کوزالیت • کوکیمبیت • کولمانیت • کومینگتونیت • کونزیت • کوولین • کیاستولیت • کیزریت • کائولینیت • کوردیریت • کولمانیت • کارفولیت • کارنالیت • کامپیلیت • کاینیت • کونزیت • کیانیت گ گارنت • گارنیئریت • گالن • گاهنیت • گرافتونیت • گرافیت • گروسولار • گملینیت • گوتیت • گودموندیت • گوشنیت • گوگرد • گویازیت • گرینوکیت • گزانتوکنیت • گزنوتیم ل-ن ل لابرادوریت • لازوریت • لازولیت • لانژیت • لاوندولانیت • لپیدوکروسیت • لپیدولیت • لکوسافیر • لگراندیت • لودویژیت • لوزونیت • لوسیت • لومونتیت • لیبتنیت • لیدهیلیت • لیروکونیت • لیمونیت • لیناریت • لینئیت • لیوینگ ستونیت • لولینژیت م مارکارسیت • مارگاریت • مارماتیت • مالاکیت • متا-اوتونیت • متاسینابر • مترامیت • مزولیت • مس • مسلیت • مگنزیت • ملان تریت • ملیت • موردنیت • مورگانیت • مورنوسیت • موریون • موسکویت • مولیبدنیت • مونازیت • مونتموریونیت • میارگیریت • میرابیلیت، نمک گلوبر • میکروکلین • میکرولیت • میکزیت • میلاریت • میلریت • میمتیت • مینیولیت • مینیوم • میکا • متا توربرنیت • مگنتیت • منگانیت • میکروکلین • میلیلیت ن ناتروژاروسیت • ناترولیت • ناترون • ناکریت • ناگی آژیت • نپتونیت • نفریت • نفلین • نقره • نمالیت • نوزآن • نونترونیت • نیتروناتریت • نیجریت • نیکل • نیکلین و-ی و واریسیت • والانتینیت • وانادینیت • واولیت • ورتزیت • وردلیت • ورمیکولیت • وزوویانیت • وزیگنیئیت • ولاستونیت • ولتائیت • ولفونیت • وولّیت • وی ویانیت • ویتریت • ویتیکنیت • ویله میت • ولفرامیت • ویلیومیت ه هارموتوم • هالوتریکیت • هالویزیت • هالیت • هاوئریت • هائوئین • هدانبرژیت • هدیفان • هسونیت • هسیت • هلیو دور • هلیوتروپ • هماتیت • همی مورفیت • هوبنریت • هوپئیت • هوسمانیت • هولاندیت • هیاسنیت • هیالوفان • هیپرستن • هیدروزنسیت • هیدروفان • هیدرومگنزیت • هیروفسکیت • هدروشیت ی یدآرژیریت • یوواروویت • یوویت

6 اسفند 1390برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده :

کانی علوم طبیعت > زمین شناسی > کانی شناسی کانی‌ عبارت از عنصر یا ترکیبات شیمیایی همگنی است که بطور طبیعی در زمین یافت می‌شود. ترکیب شیمیایی کانی‌ها معین است، و معمولا متبلورند. خواص فیزیکی کانی‌ها در حدود مشخص ممکن است تغییر کند. هر کانی دارای مشخصات ویژه و انحصاری مانند سیستم تبلور ، سختی ، کلیواژ ، جرم مخصوص ، رنگ و... می‌باشد. در بعضی از کانی‌ها ، اتم بعضی از عناصر ساختمان بلوری قابل تعویض با اتم‌های هم اندازه از عناصر دیگر می‌باشد. به عنوان مثال می‌توان جانشینی آهن و منیزیم بجای هم در پیروکسن‌ها را نام برد. تبلور معمولا کانی‌ها بصورت اشکال منظم هندسی متبلور می‌شوند که به آنها بلور می‌گویند. بلور را می‌توان به عنوان جسمی که دارای ساختمان اتمی منظم است، تعریف کرد. هرگاه بلور را بطور مداوم به قطعات کوچک تقسیم کنیم‏، به جایی می‌رسیم که دیگر قابل تقسیم کردن نیست. این جز کوچک غیر قابل تقسیم ، معمولا دارای شکل هندسی منظم است که اتم‌های تشکیل دهنده بلور در رئوس ، مراکز سطوح ، وسط یال‌ها و یا مرکز آن قرار دارند و به نام واحد بلور یا سلول اولیه خوانده می‌شود. هر جسم متبلور از پهلوی هم قرار گرفتن تعداد زیادی سلول اولیه تشکیل شده است که به نام شبکه بلور نامیده می‌شود. بسته به عناصر قرینه‌ای که در سلول اولیه وجود دارد، اجسام متبلور را به 7 سیستم شامل سیستم مکعبی ، تتراگونال ، تری گونال ، هگزا گونال ، ارتورومبیک ، مونوکلینیک و تری کلینیک تقسیم می‌کنند. خواص عمومی کانی‌ها سختی سختی را می‌توان به صورت مقاومت کانی در برابر خراشیده شدن تعریف کرد. در کانی شناسی ، سختی یک جسم را با جسم دیگر می‌سنجند. طبق تعریف اگر جسمی ، جسم دیگر را مخطط کند از آن سخت تر است. برای سنجش سختی کانی‌های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده‌اند و سختی سایر کانی‌ها را نسبت به آنها می‌سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است. کانی تالک ژیپس کلسیت (فلوئورین آپاتیت ارتوز کوارتز توپاز کرندوم الماس درجه سختی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 کلیواژ برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می‌شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می‌شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی‌های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد. جرم مخصوص جرم مخصوص به علت ناخالصی‌های موجود در کانی ثابت نیست و همیشه مقدار آن بین دو حد در نظر گرفته می‌شود. جرم مخصوص یکی از مشخصات مهمی است که توسط آن می‌توان نوع کانی را مشخص کرد. رنگ رنگ کانی‌ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می‌کند. بطوری که نمی‌توان آن را جز مشخصه‌های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می‌شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می‌کند. جلا اشعه‌ای که در سطح کانی منعکس می‌شود منظره ویژه‌ای به آن می‌دهد که به نام جلای کانی خوانده می‌شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه‌ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می‌شود. خواص مغناطیسی بعضی از کانی‌ها دارای خواص آهنربایی طبیعی‌‌اند که کمک موثری در شناسایی آنها بشمار می‌رود. خواص شیمیایی از خواص شیمیایی کانی‌ها نیز می‌توان برای شناسایی آنها استفاده کرد. از جمله این خواص می‌توان قابلیت انحلال کانی در آب و محلول‌های شیمیایی ، تشکیل املاح با اسیدها و بازها و ... نام برد. انواع کانی از نظر نحوه تشکیل کانی اولیه یا درون زاد کانی‌های درون زاد همان طور که از نامشان پیدا است، در درون زمین یعنی کیلومترها زیر زمین تشکیل شده‌اند. ماده اصلی تشکیل دهنده کانی‌های درون زاد و بطور کلی مادر همه کانی‌ها جسم سیال خمیر مانندی است که به نام ماگما خوانده می‌شود. با توجه به نحوه تشکیل کانی‌‌های مختلف از ماگما ، می‌توان مراحل مختلفی برای تشکیل کانی‌ها تشخیص داد که این مراحل شامل مراحل ماگمایی اولیه ، پگماتیتی ، پنوماتولیتیک و گرمابی است. کانی‌های ثانویه یا برون زاد این کانی‌ها از تغییر و تبدیل کانی‌های اولیه یا درون زاد بوجود می‌آیند. کانی‌های اولیه عموما در شرایط فشار و درجه حرارت بالا تشکیل شده‌اند و به همین خاطر این کانی در شرایط سطح زمین که متفاوت با شرایط تشکیل آنها می‌باشد چندان سازگار نیستند. کانی‌های اولیه برای سازگار شدن با شرایط سطح زمین ، خرد و تجزیه شده و به کانی‌های ثانویه یا برون زاد تبدیل می‌شوند. فرآیندهای مختلفی همچون هوازدگی ، رسوبی و بیولوژیکی به تشکیل کانی‌های ثانویه کمک می‌کنند. کانی‌های دگرگونی تغییر مشخصات کانی‌ها و سنگ‌ها در اثر حرارت و فشار ، دگرگونی نامیده می‌شود. در اثر دگرگونی کانی‌ها ممکن است شکل بلورین اولیه خود را از دست داده و به شکل جدیدی متبلور شوند. البته تغییر تبلور کانی‌ها در جهتی است که با شرایط جدید سازگار باشند. ضمن تغییرات دگرگونی ممکن است ترکیب شیمیایی کانی‌ها نیز عوض شده و عناصری از ساختمان آن خارج و یا به آن وارد شوند. دگرگونی به سه نوع مجاورتی ، ناحیه‌ای و حرکتی تقسیم می‌شود که درطی هر یک از این دگرگونی‌ها کانی‌های مختلفی بوجود می‌آید. انواع کانی‌ها تاکنون سه هزار کانی در دنیا شناخته شده است. برای مطالعه آنها ابتدا باید به طریقی آنها را طبقه بندی کرد. اولین طبقه بندی نسبتا علمی کانی‌ها را ابوعلی سینا ، دانشمند ایرانی انجام داده است. در این تقسیم بندی کانی‌ها به چهار گروه اصلی سنگ‌ها و مواد خاکی ، مواد سوختنی ، نمک‌ها و فلزات تقسیم می‌شدند. امروزه کانی‌ها را بر اساس نحوه تشکیل ، ترکیب شیمیایی و ساختمان آنها طبقه بندی می‌کنند. بر اساس ترکیب شیمیایی و ساختمان داخلی کانی‌ها می‌توان آنها را به انواع زیر تقسیم کرد. کانی‌هایی که دارای اتم های آزاد بوده و شامل کانی‌هایی هستند که بطور آزاد و به شکل عنصر در طبیعت یافت می‌شوند. کانی‌هایی که از ترکیب کاتیون‌ها با آنیون‌های ساده تشکیل شده‌اند و شامل سولفورها ، هالیدها و اکسیدها هستند. نامگذاری کانی‌ها کانی‌ها عموما اسامی ناآشنا دارند و تنها عده معدودی از آنها دارای نام ایرانی هستند. اسامی کانی‌ها بر اساس یک سری ضوابط و قوانین بین المللی تعیین می‌شود که عبارتند از: نام عده زیادی از کانی‌ها در واقع اسم محلی است که برای اولین بار در آنجا پیدا شده‌اند و به انتهای نام منطقه پسوند ایت اضافه شده است. به عنوان مثال ایلمنیت از نام کوههای ایلمن واقع در اورال و تیرولیت از تیرول که محلی در اتریش است گرفته شده است. نام بعضی از کانی‌ها از اصطلاحات خاص بعضی کشورها گرفته شده است. مثلا سافیر از اصطلاحات محلی هندوستان است. نام عده دیگری از کانی‌ها از رنگ آنها در زبان یونانی گرفته شده است. مثلا هماتیت به معنی قرمز خونی، آزوریت به معنی آبی رنگ ، کلریت به معنی سبز رنگ و آلبیت به معنی سفید رنگ است. بعضی از کانی‌ها نام خود را از خواص ویژه‌ای که داشتند گرفته‌اند. مثلا دیستن ، در زبان یونانی به معنی دارای «دو سختی» است. نام بعضی از کانی‌ها مربوط به عناصر موجود در آنهاست. مثلا نیکلین دارای نیکل و کوپریت دارای مس است. نام بعضی از کانی‌ها از اسم محققینی که آنها را برای اولین بار یافته‌اند مشتق شده است. مثلا براگیت به نام کاشف آن «براگ» و بیرونیت به نام یابنده آن ابوریحان بیرونی و ... گرفته شده است. سیدامیرحسین نبی پور

 

دانستنیها و آیا میدانیدهای جالب

آیا می دانید تقریبا یک سوم وزن یک زن و یک دوم وزن یک مرد را ماهیچه تشکیل می دهد ؟
آیا می دانید ۳۰ برابر جمعیتی که امروزه بر روی کره زمین است در زیر خاک مدفون اند ؟
آیا می دانید با یک مداد می توان خطی به طول ۵۶ کیلومتر کشید ؟
آیا می دانید عقرب ها تنها موجوداتی هستند که اشعه رادیواکتیو تاثیری بر آنها ندارد ؟
آیا می دانید عقرب ها دو دشمن دارند که یکی از آن ها یک نوع سار و دیگری مگس است ؟

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...

 

دانستنیها و آیا میدانیدهای جالب

آیا می دانید تقریبا یک سوم وزن یک زن و یک دوم وزن یک مرد را ماهیچه تشکیل می دهد ؟
آیا می دانید ۳۰ برابر جمعیتی که امروزه بر روی کره زمین است در زیر خاک مدفون اند ؟
آیا می دانید با یک مداد می توان خطی به طول ۵۶ کیلومتر کشید ؟
آیا می دانید عقرب ها تنها موجوداتی هستند که اشعه رادیواکتیو تاثیری بر آنها ندارد ؟
آیا می دانید عقرب ها دو دشمن دارند که یکی از آن ها یک نوع سار و دیگری مگس است ؟

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
3 اسفند 1390برچسب:, :: 20:8 ::  نويسنده :

این سیاره دومین سیاره نزدیک به خورشید است و نزیک ترین سیاره به زمین و داغ ترین سیاره ی منظومه ی شمسی است،چون جو این سیاره مانند یک پتو عمل می کند و از آن جایی که خیلی جو غلیظی دارد گرمایی که از خورشید دریافت می کند را بیشتر در خود نگه می دارد در نتیجه بسیار گرم است. گرم بودن آن به حدی است که تحقیقات جدید نشان می دهد ارتفاعات سیاره زهره با شبنمی از جنس فلزات سنگین پوشیده شده است.

دمای سطح سیاره زهره در حالت طبیعی به اندازه ای است که فلز سرب در آن ذوب می شود.
این فلزات مذاب تبخیر می شوند و در ارتفاعات سیاره که دما کمتر است به صورت شبنم روی کوهها می نشینند. دانشمندان عقیده دارند براق بودن سطح زهره هم دقیقا به دلیل وجود شبنم همین فلزات سنگین است.
اگر در مدتی از سال(که در هر سال متغیر است) به زهره نگاه کنیم حتی از پرنورترین ستاره ی نیم کره ی شمالی هم پرنورتر است و حتی وقتی به پرنورترین حالت خود می رسد در روز هم قابل مشاهده است و اگر آن را با تلسکوپ نسبتا قوی مشاهده کنیم می بینیم که مانند ماه اهله دارد یعنی این که در طول مدت زمانی مشخص قطر آن از دید ما که در زمین ایستاده ایم تغییر می کند مثل ماه که بعضی وقت ها هلال و بعضی وقت ها قرصی کامل از آن مشخص است.
زهره یک بار در ۱۹ خرداد ماه ۱۳۸۳ سیاره زهره پس از ۱۲۲ سال مجددا از برابر خورشید گذشت و منظره ای زیبا از صف بندی سیارات در منظومه شمسی را به نمایش گذاشت. به این پدیده "گذر" می گویند.
شاید برخی از شما در اخبار شنیده باشید که مثلا امشب اختفای زهره و ماه رخ خواهد داد. یکی از پدیده هایی که در طول سال خیلی رخ می دهد اختفاء است. اختفاء زمانی رخ می دهد که از دید ناظر زمینی یک جسم آسمانی که در ظاهر بزرگتر است از مقابل جسمی که کوچکتر است عبور کند یعنی در مدت زمانی جسم کوچکتر پشت جسم بزرگتر پنهان خواهد شد.
یکی دیگر از رویدادهای نجومی که می تواند رخ بدهد مقارنه نام دارد. در این حالت مرکز خورشید و زهره (یا عطارد) و زمین در یک راستا قرار می گیرد به صورتی که زهره بین زمین و خورشید باشد. به این حالت مقارنه می گویند.

3 اسفند 1390برچسب:, :: 19:50 ::  نويسنده :

سیاره ی تیر یا عطارد

عطارد نزدیکترین سیاره به خورشید است. از اینرو ، دمای آن در روز به 400 درجه سانتیگراد می‌رسد. در این دما سرب هم ذوب می‌شود. شبها دما افت می‌کند و احتمالا تا 200 درجه سانتیگراد پایین می‌آید. عطارد جو ندارد و نمی‌تواند گرما را نگه دارد. از اینرو دمای شب و روز آن تفاوت زیادی باهم دارند. یک بار چرخش آن به دور خود 59 روز و یک بار گردش آن به دور خورشید 88 روز طول می‌کشد. مدار عطارد کاملا به شکل بیضی است و در نتیجه فاصله آن از خورشید بین 47 تا 69 میلیون کیلومتر تغییر می‌کند.

تیر(یا عطارد)، Mercu]y اندکی از ماه بزرگتر تير تندروترين سيارهٔ سامانه خورشيدي است كه با سرعتي حدود ۴۸ كيلومتر در ثانيه،هر۸۸ روز يك بار خورشيد را دور مي زند.از اين رو سياره اي گريزپاست كه ديدنش آسان نيست و به همين دليل است كه شايد،ايرانيان باستان آنرا "تير" ناميده و در يونان "مركوري" يا "پيك خدايان" لقبش داده بودند.

"مركوري" در ادبيات افسانه اي يونان و روم،خداي سخن وري و نويسندگي و "عطارد" در ادبيات فارسي و عربي،"دبير فلك" نيز خوانده شده است.

سیاره عطارد (سیاره تیر) با فاصلهٔ ۵۷ ميليون و ۹۲۴ هزار كيلومتري،نزدیکترین سیاره منظومه شمسی به خورشید است و كم ترين مسافتي كه با زمين پيدا مي كند،به ۸۰ ميليون كيلومتر مي رسد. به خاطر نزدیکی این سیاره به خورشید اگر در طرف رو به خورشید آن (بخشی که روز است) قرار بگیرید به راحتی در دمای ۴۶۵‌ سانتیگراد پخته خواهید شد و به علت حرکتی وضعی آرامش اگر در طرف شب آن قرار بگیرید آن قدر سرد خواهد شد که در دمای ۱۴۸- سانتیگراد به راحتی مرگ را بر اثر یخ بستن تجربه میکنید.گردش وضعي اين سياره،حدود دو ماه طول مي كشد و از اين رو،گرم شدن آن در روز و سرد شدنش در شب ديرپاست.

حفره های کوچک ویا بزرگ بسیاری در سطح سيارهٔ تير دیده می شود که حکایت از برخورد شهاب سنگ کوچک و بزرگ دارد البته قطر برخی از دهانه ها به ده ها کیلومتر می رسد. برخی از این دهانه ها محل خروج مواد مذاب است که امروزه با سنگهای مذاب پر شده اند و مانند کوه های آتشفشانی هستند.به خاطر دهانه‌های آتشفشانی و آبگیرها خیلی شبیه کره ماه است. دانشمندان تصور می‌کردند که فعالیتهای آن مانند کره ماه است. اما اکنون می‌دانیم که سیاره عطارد با کره ماه بسیار متفاوت است.تير همچون ناهيد و ماه،حالت هاي گوناگوني از هلال تا قرص كامل را به خود مي گيرد.قرص كامل،چون در آن سوي خورشيد است ديده نمي شود.اما اشكال هلال و نيمهٔ آن به هنگام جلوه هاي شرقي و غربي،مشاهده مي گردند.

سیاره عطارد قمر ندارد. عطارد،کوچک‌ترین سیاره منظومه شمسی است.نيروي جاذبه اين سياره كم و داراي جو ناچيزي است كه ۹۸٪ آن از هليم و بقيه از هيدروژن،اكسيژن و سديم ساخته شده است.بادهای خورشیدی به شدت به عطارد می‌دمند و این می‌رساند که تقریباً هیچ هوایی در آن وجود ندارد.

اين سياره نيز،مانند سياره زهره بين زمين و خورشيد قرار گرفته و به خاطر اين ويژگي،حالاتي را كه "گذر"،"جلوه هاي شرقي و غربي" و... ناميده مي شوند،به وجود مي آورد.

File:Reprocessed Mariner 10 image of Mercury.jpg

 

موقیت عطارد نسبت به زمین

عطارد نزدیکترین سیاره به خورشید و نیز کوچکترین سیاره خاکی است. هر سال در حدود سه بار به عنوان ستاره درخشان شامگاهی در نزدیکی افق غروب خورشید و نیز به عنوان یک ستاره صبحگاهی ظاهر می‌شود. بخاطر سرعت کم آن نسبت به زمین از لحاظ افسانه‌ای ، خدای روشنی نامیده شده است. در مواقعی ، عطارد در درخشندگی شبیه زهره می‌شود، اما معمولا بواسطه درخشندگی همسایه‌اش ، خورشید ، ناپدید می‌گردد.

گرانش سیاره

جاذبه سطحی عطارد به قدری ضعیف است که قادر به نگهداری ذرات اطراف خود نیست. در نتیجه عطارد تقریبا فاقد جو است. چگالی فضایی اطر اف عطارد حدود 1000 میلیارد برابر کمتر از چگالی جو زمین است. 

مشخصه‌های فیزیکی

شعاع عطارد 24400 کیلومتر است. جرم آن 33x1023kg می‌باشد که از اختلالات گرانشی بر روی فضاپیما محاسبه شده است. عطارد هیچ قمر طبیعی ندارد. چگالی متوسط آن 5420 کیلوگرم بر متر مکعب می‌باشد که نظیر یک سیاره خاکی است، اما برای اندازه عطارد زیاد است. از آنجا که گرانش کلی عطارد کمتر از زمین است (فشردگی آن کمتر است)، اما چگالی حجمی ‌آن در حدود چگالی حجمی‌ زمین می‌باشد، لذا باید در برگیرنده مقدار بیشتری از فلزات باشد.
حدس می‌زنیم که در داخل عطارد یک گوشته صخره‌ای و یک هسته بزرگ فلزی (شاید نیکل و آهن) وجود داشته باشد. عطارد هوا ندارد. در آن ، پس از سپری شدن روز بی‌درنگ شبی سرد فرا می‌رسد. از اینرو ، سطح آن در نتیجه فرسایش تغییر نمی‌کند. طی هزاران میلیون سال ، سطح عطارد مورد اصابت خرده سنگهای فضایی قرار گرفته است. به علت این بمباران مداوم اکنون سطح سیاره پر از گودال است. کف گودالها پوشیده از گرد و غباری است که از متلاشی شدن این خرده سنگها به‌وجود آمده است.

میدان مغناطیسی

درسال 1974 میلادی (1353 شمسی) سفينه ي فضايي مارينر10 از کنار عطارد گذشت. مارینر 10 یک میدان مغناطیسی ضعیف سیاره‌ای را با شدتی در حدود 220nT ، 1nT=10-9T آشکار کرد. اگر چه این مقدار کوچک است. ولی برای قطع مغناطيس در بادهای خورشیدی کافی است. در اینجا میدان مغناطیسی ، ذرات باردار (اکثرا پروتونها) را از باد خورشیدی اطراف سیاره منحرف می‌کند.

به نظر می‌رسد که میدان عطارد یک دوقطبی باشد که کم و بیش با محور چرخش سیاره ، در یک امتداد قرار گرفته است. دراین صورت ، بطور کلی میدان مغناطیسی عطارد شبیه میدان مغناطیسی زمین ولی ضعیفتر از آن است. حضور یک میدان مغناطیسی و همچنین چگالی زیاد سیاره دلالت بر آن دارد که عطارد مانند زمین دارای یک هسته فلزی است که عمدتا از آهن و نیکل تشکیل شده است. به نظر می‌رسد که این سیاره همانند یک آهنربای دائمی ‌است. میدان مغناطیسی زمین صدبار شدیدتر از میدان مغناطیسی عطارد است.

اندازه تير در مقياس با زمين

اندازه سیاره ی عطارد نسبت به زمین

درباره وبلاگ

دبیر مدارس شاهد مهدیزاده نیا و شهید کاخکی ناحیه 7 مشهد
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
نويسندگان


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 316
بازدید کل : 171295
تعداد مطالب : 217
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1